loading...
ممسنی و رستم
آخرین ارسال های انجمن
سردار ایرانی بازدید : 919 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
خودکشی دسته جمعی زنان ممسنی در قلعه گلاب
تراژدی انتحار دسته جمعی زنان ممسنی در قلعه گلاب حدود دویست سال پیش در سال های 1230 هجری قمری و در زمان محمدشاه قاجار اتفاق افتاده است. در آن زمان بدلیل ضعف حکومت مرکزی ایلات و طوایف برای حفظ امنیت و دفاع از محدوده جغرافیایی و درگیریهای طایفه ای و حتی رسیدگی به تظلمات درون طایفه ای و خانوادگی و غیره افرادی را از بین خود تحت عناوین خان، کدخدا، ریش سفید و... انتخاب می نموده که هر کدام از آنها در نظام عشیره ای آن زمان وظایف خاصی در جهت نگهداری و دفاع از اموال و جان اطرافیان خود داشتند. مردم هم برای امرار معاش برگزیدگان هر ساله به هر یک برای تامین مایحتاج زندگی آنها کمکی می کردند که بعدا به صورت مالیات و یا عوارض نهادینه شد و به زور

 دختر جوان سر بر آغوش پر مهر مادر گذاشته و با چشم های زیبا و مهربانش به چهره نگران او چشم دوخته. مادر با دستان پر محبت خود گیسوان طلایی و زیبای دختر را نوازش می دهد و با آرزوی دیدن عروسی عزیزش برایش سرود دل انگیز لالایی را با آهنگ دلنشین لری زمزمه می کند. ادامه احساسات عاطفی و جاودانه مادر و دختر برای هر دو لذتبخش است. دختر به آرامی چشم ها را بسته با رویاهای شیرینش در آغوش مادر به خواب می رود. مادر حتی فکرش را هم نمی کند که در آینده نزدیک با همین دستهای نوازشگرش گیسوان قشنگ دختر را با گیسوان یکی از همسالان او بافته و انها را روانه سفر بی بازگشت به سوی صخره های سنگین قلعه گلاب و آبهای بی رحم زهره می نماید.

گروهی از زنان و دختران جوان ایلی امیدوار به آینده و زندگی –ناخواسته- در دژ تسخیر ناپذیر قلعه گلاب گرد هم آمدند. زمانی که خود را در محاصره بی امان دشمن می بینند و امید به رهایی را از دست داده در شرایط یاس و ناباوری بهترین  لباسها را پوشیده گیسوان بلند و طلایی خود را به هم گره زده و به صورت دسته های دو نفری از بلندای کوهی بی رحم به پرواز درآمدند و به تدریج سرعت سقوط آنها لحظه به لحظه سریعتر گشته تا اندامهای زیبا و پاکشان با لباسهای محلی قشنگ بر سطح آبهای خروشان و بی رحمتر و سنگدل تر از کوه مجاور پهن گشته و  در پیچ و تاب چرخآب سهمگین رود طغیانگر زهره ناپدید شدند.

آنها مانند دسته ای از مرغابیهای زیبا با پرهای رنگارنگ و چشمهای قهو ه ای و دوست داشتنی بر فراز کوه قلعه گلاب و رودخانه خروشان زهره به پرواز درآمدند. آهنگ شادی سر دادند. معلوم نبود به حجله می روند یا به قربانگاه.

زهره! چرا دستهای پر مهر ومحبت و نوازشگر خود را از عزیزان زیبا و مطهر ما دریغ داشتی و چرا با نوازش امواج آرامت آنان را به راحتی در لابه لا ی قطره های زلالت تا ابد زنده نگه نداشتی؟ آن زنان و دختران جوان مانند چتربازان مغروری که برای دفاع از مرز وبوم خود در ارتفاع بالا و به امید باز شدن چتر نجات از هواپیما بیرون می پرند و یا عقابی که در آسمان آبی به امید شکاری به سوی زمین شیرجه رفته با سرعتی چندین برابر جاذبه زمین فرود آمده و طعمه را می رباید اما آنها ناامید از زندگی شرافتمند و با اطمینان از باز نشدن چتر نجات با دستمایه غیرت وتعصب برای دفاع از شرف و حیثیت خود دست به چنین کاری ماندگار زدند.

خاطرات غرورآفرین آنها تا ابد در اذهان مردم این دیار و تاریخ جاودان خواهد ماند. 

در طول تاریخ انتحار انفرادی یا گروهی زنان و دختران برای جلو گیری از خیانت یا تجاوز مهاجمین بی رحم و حیوان صفت بسیار تکرار شده، زنان شجاعی که اقدام به خودکشی یا مهاجم کشی یا هر دو نموده اند و بدین ترتیب از شرف و ناموس و حیثیت خود دفاع کرده اند فراوانند.

تراژدی انتحار دسته جمعی زنان ممسنی در قلعه گلاب حدود دویست سال پیش در سال های 1230 هجری قمری و در زمان محمدشاه قاجار اتفاق افتاده است. در آن زمان بدلیل ضعف حکومت مرکزی ایلات و طوایف برای حفظ امنیت و دفاع از محدوده جغرافیایی و درگیریهای طایفه ای و حتی رسیدگی به تظلمات درون طایفه ای و خانوادگی و غیره افرادی را از بین خود تحت عناوین خان، کدخدا، ریش سفید و... انتخاب می نموده که هر کدام از آنها در نظام عشیره ای آن زمان وظایف خاصی در جهت نگهداری و دفاع از اموال و جان اطرافیان خود داشتند. مردم هم برای امرار معاش برگزیدگان هر ساله به هر یک برای تامین مایحتاج زندگی آنها کمکی می کردند که بعدا به صورت مالیات و یا عوارض نهادینه شد و به زور از انها می گرفتند.

در آن دوران کشور ایران دچار بیچارگی ، ناامنی ، قحطی ، ظلم، بیماریهای واگیر کشنده مانند وبا، طاعون و... بود که هر ساله تعداد زیادی از مردم محروم، گرسنه و بی پناه روستایی و عشایری را به کام مرگ می فرستاد. دولت مرکزی درگیر مسایل و مشکلات خودش بود و توجهی به رعایا نداشت. مردم ممسنی هم از این محرومیتها در امان نبودند. حضور کمرنگ حکومت مرکزی در چنین شرایطی زمینه را برای زورگویان ، دزدان ، راهزنان و... فراهم نموده بود.

در همین سالها در منطقه ممسنی فردی به نام میری خان از طایفه محمدصالحی، خان طایفه بکش بوده و مردم ازدست او ناراضی بودند. بزرگانی از طایفه  جمع شده و برای از بین بردن او برنامه ریزی نمودند. برای جایگزینی میری خان فردی به نام ولی فرزند خوبیار را انتخاب می نمایند. از جمله کسانی که در این تغییر و گزینش نقش اساسی داشته فردی به نام قاید غلام پسر قاید ابوالقاسم کدخدای طایفه کرایی بکش بوده که میرزا فتاح خان گرم رودی در سفرنامه ممسنی درباره او می گوید: «قاید غلام کهنه مردی است از ایل بکش که ولی خان او را کور کرده بود» و در یک حمله غافلگیرانه میریخان و اعضای خانواده او را کشته و ولی را به خانی برگزیدند.

ولی خان مردی زرنگ، متهور و باهوش بوده و در زمان او طایفه بکش بیشترین اقتدار خود را پیدا کرده. اما مدتی پس از رسیدن به خانی شروع به ناسازگاری با مردم و همدستان خود می نماید از جمله نسبت به قاید غلام که با تذکرات پی درپی خود او را به ملایمت با مردم و زیردستان دعوت می نماید بی توجهی کرده وبرای جلوگیری از هجوم وآشوب آنها بر علیه خود قاید غلام را دستگیر، زندانی و به چشم هایش میل داغ می کشد و او را کور می نماید. (البته بعدا برای دلجویی از او یکی از دخترانش را به پسر قاید غلام می دهد).

حکومت مرکزی از رشد و اقتدار ولی خان در این منطقه به وحشت افتاده برای سرکوب او قشونی را با مهمات زیاد و توپ روانه ممسنی می نماید. ولی خان پیش از ورود قشون سرکوب گر قاجار به ارتفاعات دژ تسخیرناپذیر قلعه سفید رفته و دستور می دهد از منطقه ماهور با اسب و قاطر گچ حمل نموده و روی قلعه سفید مراکز دفاعی و سکونتی ساخته شود همچنین راههای ورودی قلعه را که چهار راه به نامهای شترخواب در جنوب، گلستان در غرب ، سیاه شیر در شمال و زرین کلاه در شرق بوده همه را با دیوارهای گچی وسنگی با تیرکش های فروان مسدود نموده و راه اصلی شترخواب در گوشه جنوبی را به عنوان دروازه اصلی می سازد به طوری که ورود به قلعه سفید امکان نداشته به جز از دروازه شتر خواب و آن هم بدون اجازه دربانان خان ممکن نبود  و با توجه به وجود  قنات و چاههای آب بالای قلعه کشاورزی و باغهای فروان که هنوز هم آثارمناطق مسکونی، دروازه ها و باغهای به جا مانده یکی از بهترین مکانهای باستانی و گردشگری در ممسنی می باشد خودکفا بوده، در موقع محاصره می توانستند تا مدتهای زیادی در قلعه سفید زندگی نمایند.

قشون دولتی با توجه به استحکامات قلعه و با پیش بینی های قبلی آن را به توپ می بندند ولی خان چون دیگر در برابر گلوله های مخرب توپ توان مقابله نداشته با خانواده و اطرافیان خود از یکی از دروازه های قلعه خارج شده، راه ماهور میلاتی را در پیش می گیرد. نیروهای دولتی اورا تعقیب می نمایند. ولی خان در منطقه ماهور نیروهای خود را به دو گروه تقسیم می نماید گروهی که شامل زنان و دختران خود و نزدیکانش  بودند همراه یکی از پسرانش به نام باقر به طرف قلعه گلاب ماهور که دژی بسیار محکم و مشرف به رودخانه زهره بوده و رئیس آن به نام خواجه حسین قلعه گلابی از دوستان قدیمی و مورد اعتماد ولی خان بوده می فرستد و خودش با گروهی دیگر از افرادش راهی قسمتهای دیگری از ماهور می شود .

زنان ودختران ولی خان به امید دیداری دوباره و مطمئن از مردانگی خواجه حسین قلعه گلابی و با توجه به رسم و آیین عشیره ای  و محلی آن زمان که باید تا پای جان از امانت خود دفاع نماید بطوری که زمانی دشمن می تواند به آنها دست پیدا کند که از روی جسد خواجه حسین رد شود، از پدران و شوهران و برادران خود جدا می شوند. اگر این اعتماد نبود مردان از آنها جدا نمی شدند و تا پای جان از شرف و ناموس خود دفاع می کردند. باقر پسر ولی خان همراه با زنان و دختران که حدود هیجده نفر بودند راهی قلعه گلاب می شوند، در آنجا در پناه نگهبانان قلعه به امید روزی که دوباره به زندگی خود برگردند جمع می شوند.

متاسفانه وقتی نیروهای قاجار به قلعه گلاب می رسند خواجه حسین قلعه را تحویل داده و نیروهای دولتی با تعداد زیادی سرباز قلعه را محاصره می نمایند. ساکنان تازه رسیده تا پای جان  از خود دفاع کرده ولی مهمات آنها تمام شده و راهی به جز تسلیم نماند. آن هنگام زنان ودختران جوان به صورت دسته های دونفری گیسوان خود را به همدیگر بافته و بالای کوه قلعه گلاب خود را به درون رودخانه زهره می اندازند. زهره در مسیر طولانی با دریافت آب چندین رودخانه بزرگ و هزاران دره و چشمه سارهای اطراف تبدیل به دریای خروشانی از آبهای گل آلود و هزاران پیچ وتاب ، کرشمه وار به حرکت سیل آسا و بنیان کن خود ادامه داده و هر لحظه  به سرعت وتخریب خود افزوده و با امواج سهمگین به سینه قلعه گلاب برخورد کرده و چرخآب عظیمی بوجود آورده، دیوانه وار پیچیده و راه خود را به سمت غرب ادامه می دهد.

نیروهای دولتی قلعه را تسخیر و باقرخان را دستگیر نموده بعد از چند روز ولی خان را نیز در منطقه ماهور میلاتی دستگیر و به تبریز تبعید می نماید.

حماسه خودکشی دسته جمعی زنان ودختران ممسنی در فارس نامه ناصری تالیف حسن حسینی فسایی به طور کامل شرح داده شده که در زیر قسمتهایی از آن اورده شده است:

«...ولی خان خود را به کوهستان و ماهور میلاتی... انداخت و هر روز در منزلی توقف داشت و عیال خود واتباعش  را به باقرخان سپرده به جانب قلعه گل گلاب کهکیلویه... به امیدواری از خواجه حسین قلعه گلابی روانه داشت و خواجه حسین آنها را در قلعه گل که چندان استحکامی ندارد جای داد. اردویی دولتی که در تعقیب ولی خان بوده برای گرفتن باقر خان وعیال ولی خان به جانب قلعه گل و گلاب حرکت نمودند و چون به منزل دوگنبدان رسیدند میرزا منصورخان والی کهگیلویه به استقبال آمده انواع خدمتگذاری نموده و خواجه حسین قلعه گلابی را حاضر داشته و مورد عنایت نمود. چون اردو نزیک قلعه گلاب رسید خواجه حسین عیال خود و اتباع خود را از قلعه بیرون آورد و قلعه گلاب را که مشرف به قلعه گل، نشیمن باقرخان و عیال ولی خان است متصرف اهالی اردو داده و سیصد نفر سرباز بر فراز قلعه گلاب رفته و اردو جوانب قلعه را فرو گرفته و سربازان قلعه گلاب دهان تفنگها را به جانب قلعه گل گشاد دادند و عرصه را بر باقرخان و جماعت ممسنی تنگ نمودند و چون مردمان باقرخان خود را غریق دریایی گرفتار دیدند آنچه زن جوان بود دو نفر دونفر از خوف اسیری و ننگ  بی سیرتی گیسو ها را به یکدیگر گره زده از فراز کوه قلعه گل که اقلا پانصد ذرع بلندی داشت خود را به زیر انداختند و مابقی اسیر گشته و باقرخان واتباعش را مقید نمودند... و اسماعیل خان قرچلو سر کرده سوار قره چلو که در ماهور و میلاتی همه جا و همه روز در پی ولی خان تافت و اثری از او نمی باشد در اوایل ماه ربیع الاول چون بر فراز کشته ای برآمد ولی خان را بر پشت آن خفته دید او را در خواب دستگیر نمودند... و با دونفر از پسرانش باقرخان و هادی خان روانه تهران و از تهران به اردبیل و سپس به تبریز بردند و سالها زنده بماندند تا در تبریز به تدریج بدرود زندگی نمودند».

میزا فتاح خان گرم رودی در سفر نامه ممسنی  می نویسد: «پس از ولی خان پسر هیجده ساله اش به نام شریف را به خانی برگزیدند».

طوایف مختلف بکش پس از ولی خان به نتیجه رسیدند که یکی از پسران او به نام شریف را به خانی انتخاب نمایند. شریف چون هیجده ساله بوده و تجربه کافی نداشته احتیاج به  بررسی ییشتری داشته او را نزد قاید غلام نابینا می آورند، دستی به سر و صورت او می کشد او را می پسندد و سپس برای آزمایش از بصیرت و دانایی او دستور می دهد شریف را به رمه اسبهایش برده تا کره اسبی را انتخاب نماید. بعد از انتخاب کره اسب توسط شریف به قاید غلام می گویند کره فلان مادیان است قاید غلام با توجه به اینکه نژاد اسبهایش را می شناخته متوجه بصیرت او شده و شریف را تایید می نماید و بدین ترتیب شریف را به خانی بکش برگزیدند . شریف خان مردم دار و متدین بود که به او شیخ شریف هم می گفتند.

تراژدی انتحار دسته جمعی زنان و دختران جوان ممسنی در فصل بهار در هنگامی که قلعه گلاب و تپه ماهورهای اطراف و دشتها و کوههای ماهور و ممسنی و قلعه سفید و دیگر ارتفاعات سراسر پر از گلهای رنگارنگی که رایحه دل انگیز آنها جوانان را سرمست و به شادی و پای کوبی وا می داشت اتفاق افتاد. این دختران جوان در فصل بهار همراه با وزش نسیم دلگشای بهاری بر گلها که ترنم شادی ونشاط سر می دادند از ترس گرفتاری در چنگال بی رحم سربازان دشمن به پرواز در آسمان قلعه گلاب و بر فراز رودخانه زهره که دراین فصل بیشترین و سهمگین ترین امواج را داشته به پرواز درآمدند و در امواج طوفانی زهره گم شدند. اهالی روستاهای اطراف از هیاهوی زنان و داد و فریاد مادران آنها در اطراف قلعه جمع شدند و پرواز کبوتران را تماشا کردند. افسوس که هیچکدام یارای وارد شدن به آبهای خشمگین وبنیانکن زهره را نداشتند و اجساد مطهر آن عزیزان همراه با زهره دیوانه ، وارد رودخانه پرآب تر جراحی و سپس هندیجان و بالاخره خلیج فارس گشتند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
چون دختر ایل زن به زیبایی نیست زیباست ولی فکر خودآرایی نیست در چابکـــــی و سوارکــــاری مردی همتای ‌زن ‌و ‌دختر‌ممسنی نیست -------------- گو لا له كو نا بالغه نه وقت حاله ئی دو شو نديدمش تی خوم دوساله . چه خشه سوار وابی بری و مالش بوس كنی گلَُپَلِش زر چشم كالش . پهلله سرخی شلال سر بر گ شونت تا پنج تير چاك نبره كس نی بسونه . ----------------------------- روز برفی تش بلیطی تو گلی یایش وخیر کنج چاله کتر سه و خلخلی یایش وخیر گرده و گلگ تکو شلشلی یایش وخیر او متیلل نصف شو کشک خردن زر جلی یایش وخیر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مشکل امروز شما چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 630
  • کل نظرات : 145
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 575
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 121
  • بازدید امروز : 144
  • باردید دیروز : 1,376
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 144
  • بازدید ماه : 7,432
  • بازدید سال : 39,006
  • بازدید کلی : 1,395,465
  • کدهای اختصاصی