loading...
ممسنی و رستم
آخرین ارسال های انجمن
سردار ایرانی بازدید : 728 دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
ممسنی ها و ده مَرده ها
ابوذر همتی*

ده مرده نام  طایفه ای در سیستان و بلوچستان است. همچنین چندین قلعه مخروبه قدیمی در شهرستان ممسنی و استان فارس ده مرده نام دارند. به استناد برخی شواهد،  طوایف و مكان های معروف به ده مرده در فارس و سیستان ، به قضیه  مهاجرت بخشی از ممسنی ها از فارس به سیستان در زمان شاه عباس بزرگ ارتباط دارد. نوشتار فعلی به این موضوع می پردازد.

     در سرشماری سال 1901 میلادی طوایف بلوچ هندوستان (پاكستان فعلی) تیره ای به نام ده مرده در بین تیره های ایل ممسنی منطقه چاگی با 87 خانوار سرشماری شد ه است. طایفه معروف دیگری به نام ده مرده امروزه در استان های  سیستان و بلوچستان و خراسان ایران و در  كشورهای افغانستان،  پاكستان و تركمنستان زندگی می كنند، آیا نام های مشترك بین طوایف و مكان ها در استان فارس و بلوچستان به موضوع مهاجرت اجباری ممسنی های براهویی بلوچ به سیستان مربوط می شود؟ 

       روایات شفاهی رایج بین طوایف ممسنی بلوچ به بروز درگیری بین  شاه عباس و سردار محمد خان( یا محمد حسن خان)ممسنی اشاره دارد. شاه عباس محمد خان را  به اصفهان دعوت كرد، اما او  به دلیل  پیری قادر به مسافرت نبود و پسرانش را پیش شاه عباس فرستاد. پسران محمد خان پس از دیدن شاه به ممسنی برگشتند و به پدرشان گفتند شاه عباس می فرماید  چهل بره بور(رنگ طلایی) برایم بفرستید. محمد خان به پسرانش گفت، منظور شاه چهل دختر است ، و ما نباید خواسته پادشاه را براورده كنیم.

   ممسنی ها تصمیم به مهاجرت از فارس گرفتند ، و شاه عباس دستور داد سپاهی به فرماندهی پسر  (یاخواهر زاده اش )به نام  عیدو ،ممسنی ها را تعقیب نماید. عیدو در مسیر  كوچ ممسنی ها با انها روبرو شد  و پس از جنگی با محمد خان صلح كرد و دختر او را به همسری انتخاب كرد و همراه و متحد ممسنی ها گردید. طایفه عیدوزهی ممسنی براهویی نتیجه این ازدواج می باشد.

    جنگ بین شاه عباس و ممسنی ها ،به شكلی دیگر
، در مجموعه داستان های جیمز موریه از اعضاء سفارت انگلیس در تهران كه در زمان فتحعلی شاه قاجار در ایران خدمت می كرد ،در سال 1840 میلادی چاپ شده است . بر اساس روایت موریه ، تاجری زن زیبایی داست،وشاه عباس از تاجر خواسته بود كه همسرش را طلاق دهد تا با او ازدواج نماید.همسر تاجر كه زنی با ایمان بود با درخواست شاه و شوهرش مخالفت نمود و پس از ماجراهایی به اتفاق برادرش به اسكندر بیگ ممسنی كه در آن زمان در ایران به دلاوری و جوانمردی مشهور بود، پناهنده شدند.

    شاه عباس برای دستگیری زن مورد نظر،شخصا فرماندهی عملیات حمله به مقر كوهستانی اسكندر ممسنی را به عهده گرفت. شاه عباس فقط با راهنمایی یك نفر خائن توانست به سنگرهای ممسنی ها مسلط شود و آنها را وادار به تسلیم نماید در غیر این صورت پایگاههای كوهستانی ممسنی ها تسخیر ناپذیر می ماندند. زن مورد علاقه شاه عباس در حالی كه مورد تعقیب سربازان قرار گرفته بود ،در آستانه ورود به غاری كه در كوهستان قرار داشت ،تبدیل به مجسمه سنگی گردید.

 شاه عباس از این حادثه متحیر گردید و به ممسنی ها گفت، از مجازات  شما صرفنظر می كنم ولی باید از این جا به هر جایی كه تمایل دارید،بروید.( چكیده داستان موریه)

   در واقع  قلعه های  ده مرده واقع در استان فارس همگی یاد مان های جنگ ممسنی ها با شاه عباس را در خود جای داده اند. خرابه های قلعه ده مرده ها(ده مردون) در  شمال روستاهای چناربرگ و گویم واقع در جاوید لله ممسنی  قرار دارد. غار چهل دختران (اشكفت چهل دخترون) مشرف به قلعه ده مرده ها است. گفته می شود كه تا سال های اخیر تیر و كمان و تبر های جنگی در این ناحیه یافت می شد. جی.پی. تیت از قلعه چهل دختران  سیستان  در بیست و پنج مایلی سه كوهه مركز طایفه سرابندی نام می برد. سرابندی بزرگترین طایفه ممسنی سیستانی است.

     در استان فارس قلعه كوهستانی صعب العبوری به نام  تبر در نزدیكی جهرم قرار دارد كه در زمان ناصرالدین شاه قاجار از سال 1275 تا 1294هجری قمری به محل استقرار راهزنی به نام فضل علی  تبدیل شده بود. كوه ده مرده و سنگر اسكندری واقع در پیرامون قلعه تبر و نحوه تسخیر آن جنگ شاه عباس و اسكندر ممسنی را تداعی می نماید. آنچه جالب توجه است در بالای قلعه تبر ،كوهی  به نام ده مرده وجود دارد كه روبروی آن سنگر اسكندری واقع است.

   در سال 1294 قوام الملك شیرازی به دستورشاهزاده فرهاد میرزا معتمد الدوله به قلعه تبر حمله كرد ، فضل علی بوسیله گلوله توپ كشته و سرش بریده شد.

"قوام الملك در نیمه شبی با پای پیاده با آن كه از یك پا عاجز بود،جان خود را بر دست گذاشته از  همه پیش افتاد و توپ كوچك و قورخانه و چریك عرب و بهارلو كه همه داوطلب از جان گذشته بودند ،در عقب انداخت و توپ را با طناب گذرانیده و به سر كوه ده مرده رسیدند و فورا سنگری در برابر سنگر اسكندری بستند و بعد از روشنی صبح چند تیر توپ انداختند و فضل علی كه گمان نداشت توپ به سر ده مرد رسد از نارنج قلعه از راه چاه به رگ اول آمده ، تفحص سنگر و جماعت خود را كرده ، به دروازه آمد كه باز چند تیر توپ به دروازه انداختند و قدری از برج دروازه ، خراب گردید و  سه چهار نفر از گلوله توپ كشته شدند و از اتفاقات آنكه فضل علی یكی از آن سه چهار نفر بود،پس اهل سنگر اسكندر هم از گلوله توپ شكستند و چریك از ده مرده به سنگر اسكندری در رگ اول در آمدند..."( فارسنامه ناصری،جلد 2 ،ص 1625 )

       شرح قصه جیمز موریه از حمله شاه عباس به مقر اسكندر ممسنی مانند نوشته فارسنامه ناصری است." در سپیده دم حمله به ممسنی ها با فرماندهی شخص شاه آغاز گردید. سربازان بیهوده تلاش می كردند سنگر اسكندرممسنی را تسخیر كنند. فریاد و نعره از هر سو شنیده می شد. ناگهان اتفاقی عجیب روی داد. شاه و سربازان به راهنمایی  شخصی خیانتكار  از بیراهه به سنگر اسكندر رسیدند و بر او  مسلط شدند. اسكندر ناامیدانه تلاش می كرد دشمن را به عقب براند...".(چكیده داستان  جیمز موریه )

     بر اساس داستان جیمز موریه  شاه عباس در خاك  ممسنی ها با آنها جنگید ولی روایات ممسنی های براهویی محل درگیری آنها با پسر شاه عباس را در مسیر حركت به سیستان ذكر می كند. و قهرمان داستان ها یكی محمد خان و دیگری اسكندر نان دارد.

        ملا جلال منجم و مورخ شاه عباس كه  در سال 999 هجری همراه  شاه به  استان فارس رفته به احضار ممسنی ها به دستور شاه عباس اشاره دارد. ملاقاتی كه ممكن است به ماجرای درگیری شاه عباس و ایل ممسنی  مربوط بوده ولی نویسنده واقعیت را به صورتی دیگر نوشته است.

      به قول  ملا جلال ،"چون حرامیگری و دزدی جماعت پهونده و ممسنی بعرض اشرف رسیده بود مقرب الحضرت الیاس بیك را بجهت احضار ایشان مقرر فرمودند، آن جمع را آورده قبول نمودند كه اگر منبعد رشته فوت شود از عهده بیرون آیند  و چا شت سه شنبه بیست و نهم این ماه حكم جهان مطاع شد كه اردوی كیهان پوی بجانب اصفهان روانه شود." (تاریخ ملاجلال ،ص 106)

 در سال 1252 هجری بار دیگر رویدادی مشابه جنگ ممسنی ها با شاه عباس تكرار گردید. در اوایل سلطنت محمد شاه قاجار ،منوچهر خان معتمد الدوله گرجی برای سركوبی ولی خان ممسنی لشكری را برای تسخیر  قلعه سفید به ممسنی اعزام گرد. ولی خان در اقدامی صلح طلبانه قلعه سفید را به سران سپاه اعزامی تحویل داد.

    فرماندهان  قاجار كه در صدد بهانه جویی برای سركوب ممسنی بودند،به مردم توهین می كردند، تا اینكه ولی خان در یورشی شبانه اردوی نظامیان را تار و مار كرد. دولت مجددا نیروی نظامی مجهز به توپخانه را به فرماندهی سرهنگ شی انگلیسی به ممسنی فرستاد. چون قلعه سفید از دسترس ممسنی خارج شده بود ، ولی خان ناچار به منطقه ماهور رفت و پسرش باقرخان با خانواده خوانین و جمعی از تفنگچیان ممسنی در قلعه گل نزدیك بهبهان مستقر شدند.

قلعه گل و گلاب در مجاورت قلعه ده مرده قرار داشت كه در آن زمان مخروبه بود و طایفه ای از ممسنی به نام گشتاسبی در اطراف آن ساكن بودند. حملات سنگین توپخانه امكان مقاومت را از ممسنی ها گرفته بود. زنان ممسنی برای اینكه اسیر دشمن نشوند ،از بالای پرتگاههای قلعه خود را به پایین  انداخته  و در دم جان می باختند. ولی خان و باقرخان و جمعی از خانواده خوانین ممسنی  دستگیر و به اردبیل تبعید شدند.

 "اما ولی خان ممسنی كه روزگاری دراز می رفت كه با فرمانگذاران فارس طریق فرمان نمی سپرد و در عصیان با كرداران دولت نام بردار بود، هم در این زمان 10000 تن سوار  بر گرد خود انجمن كرده، تمامی شوارع و طرق را مسدود داشت و كاروانیان و مجتازان را عرضه نهب و غارت می گذاشت،

   قلعه گل و و گلاب و قلعه سفید كه از زمان رستم دستان تا كنون به استحكام داستان است ، از معاقل او بود و و در طریق این قلاع سنگهای صخره تعبیه كرده بود كه اگر وقتی مردم بیگانه بدانجا یورش برند و صعود كنند به اندك جنبشی كوه پارهای چند زیر وزبر شود و از فراز به فرود رود كه هر لختی 200 مرد را با خاك عجین سازد." (ناسخ التواریخ ،تاریخ قاجاریه ،ص 641 )

 بدون تردید نام های سنگر اسكندر،  چهل دختر و قلاع ده مرده همگی   یادگار هایی از واقعه جنگ بین اسكندرممسنی و شاه عباس می باشند.

        طوایف  ده مرده در ایران و كشورهای مجاور، همواره  در كنار  طوایف مختلف ممسنی تبار : بلوچ و سیستانی  به سر برده اند. نظرات پژوهشگران خارجی و عمدا انگلیسی درباره آنها متفاوت و متناقض می باشد. جی.پی تیت از اعضاء كمیسیون مرزی ایران و افغانستان از سال 1903 تا 1905 در اشاره به ده مرده های سیستان آنها را از قوم جت هند و از نمری های سند قلمداد كرده است، در حالیكه سروان وارد همكار تیت در گزارش رسمی دیگری از ده مرده ها به نام بلوچ  یاد می كند.

  گفتنی است كه تحقیقات افسران انگلیسی مامور در كمیسیون های مرزی ایران و افغانستان در مورد قوم شناسی طوایف مرزی ایران و افغانستان گاهی خلاف واقع ، گمراه كننده و در جهت منافع دولت  استعمارگر انگلیس  بوده است . جی.پی.تیت و سایر افسران انگلیسی  بسیاری از طوایف ایرانی سیستان  را تعمدا عرب و یا هندی تبار نوشته اند.

به عنوان  مثال  وی طوایف شهركی و سرابندی را عرب ذكر كرده، و شهركی را به خوارج نسبت داده است. دكتر بلو از اعضاء اولین كمیسیون مرزی ایران و افغانستان كه در سال 1871 میلادی تشكیل گردید، سی و پنج سال پیش از تیت ، از طوایف سرابندی و شهركی  به نقل از بزرگان آنها به نام ممسنی های زرتشتی سیستانی نام می برد كه به اسلام گرویده اند و با كیانی ها قدیمی ترین ساكنان سیستان بوده اند.

    یكی از روایات شفاهی ده مرده های سیستان حكایت از این دارد كه آنها پس از وقوع جنگ بین ایلات منگل و گرگیج از چاگی (منطقه ای در پاكستان) به سیستان امده اند.هم اینك  اكثریت جمعیت چاگی با ممسنی های براهویی است. نام منطقه چاگی بلوچستان برگرفته از نام روستای چوگی ممسنی و تیره ای به همین نام می باشد. محله چوگی شیراز به دلیل سكونت چوگی های ممسنی در آنجا معروف است. واژه چاگی در گویش لری ممسنی به دلیل  تحول صوت ا به او به چوگی تبدیل شده است.

     برخی تیره های ده مرده  سیستان عبارت است از: بولان زی معروف به اللهی، حیات زی، كلاتی زی، سیاخان زی، زردادزی، گدازی، امام داد زی ، الله بخش زی، شاهی زی، باران زی، گرخیل ، سیف الدین زی، ملك زی و كلاتی زی.

     جامع ترین تحقیقات در باره طایفه ده مرده  به سعی و كوشش  حاج رمضانعلی(مشهور به میرزا محمد) ده مرده بزرگ این طایفه در سیستان و از علاقمندان به تاریخ  منطقه انجام گرفته است . نامبرده  جهت روشن كردن هویت قومی این طایفه، نامه هایی  به تعدادی از بزرگان طوایف بلوچ و ده مرده در افغانستان و پاكستان ارسال كرده است و پاسخ های دریافتی در نوع خود جالب و بیانگر نظرات مختلف و ناهمگون در مورد اصل و نسب ده مرده ها می باشد.

   به استناد این مكاتبات ، سردار علی مردان خان لوار زهی ممسنی ساكن افغانستان و وكیل محمد گرگیج، ده مرده ها را از قوم بلوچ و میر عبدالقادر نوشیروانی از خاران پاكستان  و امیر حمزه ملكی ده مرده  و همچنین عبدالرحیم ده مرده از افغانستان، ده مرده ها را  از  كیانی های سیستان محسوب كرده اند.

  حاج مازالله دهمرده فرزند حاج علی  خان از كدخدا یان طایفه ده مرده در بیرجند و قاینات، ده مرده را بلوچ نهتانی  می داند و تبارش را بر اساس شجره نامه ای به عبدالله ابن عباس از  طایفه هاشمی عرب منتسب می نماید.

   به عقیده  حاج رمضانعلی ده مرده ، د ه مرده ها در جنگ بین قبایل منگل و سنجرانی كه در منطقه چاگی(چاغی) رخ داد، از سنجرانی ها حمایت كردند و میر بولان از اجداد وی مرید خان منگل را ، به تلافی قتل شاهدوست خان سنجرانی از پای درآورد. پس از این واقعه ، ده مرده ها به سیستان آمدند. حاج رمضانعلی، ده مرده را طایفه ای مستقل می داند و از وابستگی قومی آن به ممسنی اظهار بی خبری می نماید.

   واژه ده مرده در زبان فارسی و پشتون به معنی پر زور و قدرتمند می باشد. در ادبیات فارسی موارد زیادی از كاربرد این واژه بوسیله شعرایی مانند سعدی و مولوی وجود دارد.

   نام طایفه ده مرده ممكن است با نام  طوایف چادرنشین داهی و مردی قوم پارس و یا داهی های سكایی پارتی مربوط باشد. برخی ایلات ایران باستان مانند مردی ها  همزمان  در فارس (حدود ممسنی ) و مازندران و گرگان  به سر می بردند .

    تغییرات گسترده ای كه در جغرافیای سیاسی و مرزهای شرقی ایران پس از مرگ نادر شاه افشار روی داد و منجر به جدایی نواحی وسیعی از ایران  گردید بر نقشه قومی وروایات بومی مربوط به تبار شناسی تاثیر عمیقی گذاشت. بعضی طوایف بر اثر فشار های دولت ها خود را به این یا آن قوم نسبت داده و در پی اش تغییرات زبانی و مذهبی به وجود آمد.

   نمونه این تغییرات زبانی و مذهبی در شرق و جنوب شرق ایران، مورد ممسنی ها است  كه به زبان های براهویی ، بلوچی،  سیستانی ، پشتون و فارسی سخن می گویند. و مذاهب تسنن و تشیع و فرقه ذكری در بین آنها رواج دارد. نام ممسنی هم به تدریج به محمد حسنی تبدیل شد و هر گونه رابطه ظاهری در وابستگی آنها به ممسنی های لرزبان در فارس از بین رفت. تنها شواهدی  كه پیوند های نژادی طوایف مختلف ممسنی را تایید می كند ، روایات سینه به سینه می باشد.

  بین  ممسنی های استان فارس آگاهی از ممسنی های بلوچ و سیستانی ناچیز است. و اصولا دانسته های تاریخ شفاهی بیشتر از طریق خوانین و روسای ایلات حفظ می شده كه با از بین رفتن ساختار اجتماعی خان خانی و نبود تاریخ مكتوب ، تاریخ قوم و قبیله به فراموشی سپرده می شود.

     آنطور كه از نام ده مرده بر می آید ، خاستگاه اولیه این طایفه در استان فارس و هسته اصلی آن همان تیره ده مرده ممسنی بوده است، و شاید هم نام  ده مرده از نام  طایفه مردی پارسی باقی مانده است.

 صرف نظر از اینكه ریشه و وجه تسمیه واژه ده مرده چه بوده است ، به نظر می رسد هسته اصلی ده مرده ها از ممسنی بوده است كه بعدا تیره ها و طوایف دیگری با خاستگاه بلوچ و سیستانی و افغانی به آنها پیوسته اند. اگر برخی ده مرده های ممسنی الاصل با گذشت روزگاران زاد و بوم خود را فراموش كرده باشند، امری طبیعی است.

   حافظه تاریخی برخی از ریش سفیدان ده مرده  به ویژه در سیستان افغانستان  ، وابستگی آنها به رستم پهلوان نامدار ایرانی را كه در تبار شناسی ممسنی جایگاه برجسته ای داشته، فراموش نكرده است.

   امیرحمزه كیانی ده مرده فرمانده عمومی  جهادی علی شیر خدا از ولایت هلمند افغانستان در این باره می گوید: "بعضی موی سفیدان مایان می گویند كه ده مرده از نسل و نژاد رستم زال – زابلستان میباشد."

*پژوهشگرو عضو هیئت علمی دانشگاه

منابع:

1-سیستان ، جی.پی.تیت، باهتمام رییس الذاكرین،1362

2-زاد سروان سشستان(شرح منثور و منظوم احوال طوایف سیستان)،غلامعلی رییس الذاكرین،1370

3-عشایر سیستان و بلوچستان،ایرج افشار سیستانی،1370

4-فارسنامه ناصری،میرزا حسن حسینی فسایی،تصحیح و تحشیه از دكتر منصور رستگار فسایی،1367

5-ناسخ التواریخ (تاریخ قاجاریه)،محمدتقی لسان الملك سپهر،به اهتمان جمشید كیانفر،1377

6-تاریخ عباسی یا روزنامه ملا جلال، ملا جلال الدین منجم،بكوشش سیف الله وحیدنیا ، 1366

7-آثار پیش از تاریخ و دوران تاریخی و مشاهیر ممسنی، حسن حبیبی فهلیانی،1384

8-ارجان و كوهگیلویه ،هانس گاوبه ،ترجمه سعید فرهودی،تحشیه و تصحیح احمد اقتداری،1359

9-نامه های حاج رمضانعلی ده مرده به برخی روسای بلوچ و دهمرده و پاسخ های آنان

10-نامه حاج مازالله دهمرده به نگارنده

11-یادداشت های آقای ظریف مالكی شجاع  و اطلاعات شفاهی حاج حیدر براهویی در باره مهاجرت ممسنی ها به سیستان  و جنگ آنها با شاه عباس

12-March of the mission to Seistan ,Surgeon H .W.Bellew,Calcutta 1873

13-Balochistan Through the ages ,Volume II,Quetta 1979       

14-The  Miraza ,James Morier ,Vol ll , London 1841

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
چون دختر ایل زن به زیبایی نیست زیباست ولی فکر خودآرایی نیست در چابکـــــی و سوارکــــاری مردی همتای ‌زن ‌و ‌دختر‌ممسنی نیست -------------- گو لا له كو نا بالغه نه وقت حاله ئی دو شو نديدمش تی خوم دوساله . چه خشه سوار وابی بری و مالش بوس كنی گلَُپَلِش زر چشم كالش . پهلله سرخی شلال سر بر گ شونت تا پنج تير چاك نبره كس نی بسونه . ----------------------------- روز برفی تش بلیطی تو گلی یایش وخیر کنج چاله کتر سه و خلخلی یایش وخیر گرده و گلگ تکو شلشلی یایش وخیر او متیلل نصف شو کشک خردن زر جلی یایش وخیر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مشکل امروز شما چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 630
  • کل نظرات : 145
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 575
  • آی پی امروز : 51
  • آی پی دیروز : 121
  • بازدید امروز : 247
  • باردید دیروز : 1,376
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 247
  • بازدید ماه : 7,535
  • بازدید سال : 39,109
  • بازدید کلی : 1,395,568
  • کدهای اختصاصی