loading...
ممسنی و رستم
آخرین ارسال های انجمن
سردار ایرانی بازدید : 638 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
نقش استعمار انگلیس در واگذاری ممسنی به معین التجار

فروش بخش عمده املاك خالصه سرزمین ممسنی در سال 1317 ه.قمری به فرمان مظفرالدین شاه قاجار به حاج معین التجار بوشهری از تاجران ثروتمند و مرموز جنوب ایران به صورت مالكیت ابدی و نسل اندرنسل نمونه برجسته ای از سیاست های ضد مردمی و وطن فروشانه پادشاهان قاجار می باشد. اقدام نابخردانه ای كه برنامه ریزان حكومت استعمارگر انگلیس آن را طراحی و از طریق پادشاه و درباریان وابسته به بیگانه اجرا كردند.

    مالكیت معین التجار بوشهری در ممسنی با ایجاد اختلاف و دودستگی و كشت و كشتار بین خوانین و كدخدایان ممسنی شروع گردید. حكومت قاجار در جهت حمایت از معین التجار بارها نیروی نظامی به ممسنی اعزام كرد. معین التجار برای  حفظ سلطه اش در ممسنی و چپاول مردم محروم این منطقه ناچار شد در سال 1322 ه.ق بخشی از املاك ممسنی را وقف نماید تا با سوء استفاده از  اعتقادات مذهبی عشایر تحت ستم، حاكمیت نامشروعش را تثبیت كند.

      در سال 1323 ه.ق ممسنی ها معین التجار و عواملش را اخراج و از ورود او به منطقه جلوگیری كردند.  ناتوانی نیروی های نظامی در كنترل  ممسنی ، باعث شد كه معین التجار بخشی از ممسنی را به صولت الدوله، ایلخانی قشقایی اجاره دهد تا بدینوسیله از حمایت نظامی تركان قشقایی و سربازان دولتی برخوردار شود.

   همزمان با اعطاء مالكیت مناطق مسكونی سه طایفه رستم، جاوید و بكش به معین التجار، منطقه دشمن زیاری به قوام الملك از دیگر سرسپردگان انگلیس سپرده شد. دخالت عوامل معین التجار ونیروهای دولتی ، تركان قشقایی و قوام الملك شیرازی ناامنی گسترده و فقر مردم را به دنبال داشت.

   در اواخر حكومت قاجاریه و اوایل حكومت رضاشاه خوانین بویراحمد به طرفداری از امامقلی خان رستم ممسنی به صحنه كشمكش های ممسنی وارد شدند كه نهایتا ، لشكركشی دولت به ممسنی و بویر احمد به ازبین رفتن صدها نفر از نظامیان و دهها نفر از رزمندگان بویراحمد و ممسنی انجامید. رضاشاه با توجه به مشكلات ایجاد شده املاك غصبی معین التجار را خالصه اعلام كرد و در خصوص موقوفه دخالتی نكرد.

  موضوع فروش املاك خالصه ممسنی بوسیله برخی از دانشمندان غربی متخصص در مسائل ایران زمان قاجار مورد بررسی قرار گرفته است. آنچه برای اندیشمندان مسائل اجتماعی عجیب است دادن حق مالكیت مطلق بر مردم و سرزمین ممسنی به فردی تاجر بوده است.

    به گفته این منابع به استناد فرمان مظفر الدین شاه ،حتی  حاكمان فارس كه از خاندان قاجار انتخاب می شدند ، از دخالت در امور ممسنی تحت سلطه معین التجار منع شده  و فقط موظف به تامین نیروی نظامی مورد نیاز معین التجار بودند. 

    پروفسور  لمبتون فروش خالصه ممسنی را ناشی از نیاز حكومت قاجار به پول دانسته است. به عقیده پروفسور گیلبار واگذاری خالصه ممسنی به  معین التجار، نمونه ای از روند رشد اقتصاد و تجارت ملی وابسته به سرمایه داری اروپایی بود. مرحله ای از تكامل سرمایه داری كه تاجر به یك زمیندار بزرگ مبدل می شود تا با كشاورزی و تولید محصولات كشاورزی  مخصوصا كاشت خشخاش در ممسنی و صادرات تریاك ثروت بیشتری به دست آورد.  

    اما مالكیت معین التجار بوشهری بر ممسنی كه با حذف قدرت خوانین شروع شد، نه تنها كمكی به رشد و توسعه كشاورزی و دامپروی نداشت ، بلكه زد و خورد های منطقه ای ناشی از دخالت قدرت های مختلف ، چندین دهه ممسنی را در گرداب بحران های اجتماعی و اقتصادی فرو برد .

   اصولا این پرسش مطرح است كه آیا حاج معین التجار بوشهری ثروتمند ترین تاجر ایران و با نفوذ ترین شخص پس از شاه ، در ممسنی زخم خورده از ظلم و ستم شاهان قاجار، به دنبال ثروت اندوزی بوده یا مامور نابودی ایل ممسنی در جنوب ایران بوده است ؟

  برای روشن شدن ماهیت  موضوع ، رویداد مصادره كشتی حامل اسلحه معین التجار، زندگینامه نامبرده  و روابط ایل ممسنی با حكومت انگلیس و دولت قاجار و  دخالت ایل قشقایی به حمایت از معین التجار بررسی می شود.

   در منابع محلی ممسنی گفته می شود یك كشتی حامل اسلحه قاچاق متعلق به سیداسماعیل شبانكاره ای به دستور مظفرالدین شاه توقیف و مصادره گردید. و شاه برای كمك به سید ورشكسته  وصول مالكیت ممسنی را به شبانكاره سپرد و سیداسماعیل چون 

 نمی توانست از ممسنی ها مالیات بگیرد ، امتیازش را به حاج معین التجار كه فرد با نفوذی بود ، داد.


این داستان را برای فریب مردم  ممسنی ساختند ، در حالیكه ماجرای كشتی ساخته و پرداخته انگلیسی ها بود . محمود محمود كه به استناد منابع و اسناد خود انگلیسی ها عملكردهای استعماری آنها را در ایران و افغانستان بررسی كرده است ، در مورد ماجرای ممسنی و  معین التجار می گوید:

     « در اینجا لازم میدانم به واقعه گرفتاری كشتی تجارتی كه حامل اسلحه قاچاق بوده و توسط كشتی جنگی انگلیس در آبهای ایران گرفتار شد اشاره كنم ،داستان آن از این قرار است:

كشتی تجارتی انگلیس موسوم بعربستان متعلق بكمپانی كشتیرانی انگلیس و عربستان حامل مقدار زیادی اسلحه و مهمات بود و این مهمات نیز مال چند كمپانی انگلیسی بود مثل كمپانی فرانسیس تایمس و شركاء لونك استون موئیر و شركاء و آ اندت.ژ.ملكم و شركاء در بوشهر، و كمپانی اسفر در بصره همچنین حاجی محمد معین التجار در بوشهر و حاجی سید اسمعیل شبانكاره و برادر او حاجی ناصر بهبهانی.

این كشتی تجارتی در خلیج فارس توسط كشتی جنگی انگلیسی موسوم به اسفنقس در ابهای خلیج فارس گرفتار شد و مال التجاره آن كه اسلحه قاچاق بود ضبط گردید و در بوشهر تسلیم عمال دولت ایران شد.

چهار كمپانی انگلیسی فوق الذكر بدولت انگلیس شكایت كردند به چه جهت كشتی تجارتی مال اتباع انگلیس و مال التجاره مال تجار انگلیس را گرفته تسلیم دولت ایران مینماید و تقاضا نمودند خسارت وارده آنها جبران شود این مسئله بشكایت قانونی منجر شد بعدلیه انگلستان مراجعه گردید و تجار محكوم شدند و دستشان بجائی بند نشد.

اما حاجی آقا معین التجار و حاجی سید اسماعیل شبانكاره و حاجی ناصر بهبهانی در دربار ایران مبلغی خرج كرده از دولت – بلوك ممسنی را كه تا آن تاریخ خالصه بود در عوض مال التجاره فوق الذكر كه متعلق به بكمپانی های انگلیسی بود گرفتند و تصرف نمودند به این وسیله بلوك ممسنی را دولت باین سه نفر داده بعدها هم حاجی معین التجار بهر وسیله كه خود می دانست دست آن دو نفر را كوتاه كرد و خود مالك بلا مانع آن بلوك گردید.»

(تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی، ص 195، جلد 6)

  جالب توجه  است كه سید اسماعیل شبانكاره كمترین سهم را در محموله اسلحه  داشته است و انگلیسی ها بیشترین سهم، ولی  محموله غیر قانونی تاجران انگلیسی و شركای ایرانی آنها توسط نیروی دریایی انگلیس توقیف می شود و ضرر و زیان انها باید با غارت و چپاول مردم ممسنی جبران شود. چرا؟

گنه كرد در بلخ آهنگری

به شوشتر زدند گردن مسگری

انگلستان از اوایل تسلط قاجاریه قدرت دریایی اش را در خلیج فارس گسترش داد بنحویكه در همین زمان توقیف كشتی حامل اسلحه از بوشهر بنام بندری انگلسی یاد می شد. بوشهر به مركز اصلی هدایت توطئه های انگلیس در خلیج فارس تبدیل شده بود.

  حكومت انگلیس هر زمان منافعش ایجاب می كرد در  تهیه  و فروش اسلحه قاچاق و توزیع آن بین ابلات جنوب ابران همكاری می كرد. در سال 1901 میلادی مظفرالدین شاه امتیاز بهره برداری و استخراج منابع نفت ایران را با  سهم مشاركت بسیار كم ایران در قرارداد دوجانبه  به ویلیام ناكس دارسی تبعه انگلیس واگذار كرد.

  قرارداد نفتی مظفرالدین شاه با دارسی 60 سال اعتبار

 داشت و پس از بهره برداری از اولین چاه مسجد سلیمان طی قراردادی در سال 1908 میلادی سهمی هم برای خوانین بختیاری در نظر گرفته شد. قرارداد با خوانین بختیاری ناشی از ناتوانی حكومت قاجار در حفظ امنیت در مناطق نفت خیز و در بسیاری از نواحی ایران بود.

      ایلات بختیاری و قشقایی در دوره قاجار به وسیله دو مقام رسمی ایلخانی و ایل بیگی كه از خوانین همان ایلات انتخاب و رابط ایل با دولت بودند اداره می شد. ایلات متفرقه فارس مانند باصری ، عرب ، اینانلو و بهارلو در زمان ناصرالدین شاه در اتحادیه خمسه زیر نظر خانواده قوام سازمانبندی شدند.

   حكومت قاجار  به دلایل ساختار خاص ایلات لر ممسنی ، بویراحمدی و كوهگیلویه ای نتوانست یا نخواست تمركز قدرت را با ایجاد سمت های ایلخانی و ایل بیگی بین آنها  بوجود آورد. به همین دلیل ایلات لر نامبرده در حوادث مهم جنوب ایران یا دخالت نكردند و یا در حاشیه قرار گرفتند.

    ابرلینگ  در این خصوص می گوید « لرهای ممسنی و بویراحمدی و بعدها خمسه ایلات بزرگی بودند ، اما غالبا رهبری كاردان نداشتند و اختلافات داخلی روز به روز آنها را ضعیفتر و ضعیفتر می كرد. بنابرین تعجبی ندارد كه قشقایی ها پس از ورود به فارس به سرعت قدرت گرفته و طوایف بسیاری به آنها بپیوندند.» ( كوچ نشینان قشقایی، ص 31)

  برخلاف نظر پژوهشگر نامبرده تا  نیم قرن اول حكومت قاجاریه، ممسنی قدرتمند ترین ایل جنوب ایران بود. ایلات قشقایی و ممسنی كه هر دو از زندیه حمایت می كردند بعد از سقوط این سلسله مسیری متفاوت در پیش گرفتند. ایل قشقایی با حكومت قاجار به دلیل هم زبانی به تفاهم رسیدند و ممسنی ها به دلیل حمایت از بازماندگان زندیه تا سقوط حكوت قاجار  در معرض ظلم و ستم این سلسله قرار داشتند.

    بهم ریختن ساختار قدرت بومی در ایل  ممسنی و تنزل مقام خوانین در حد رعیت های فردی تاجر به نام  معین التجار ،ادامه سیاست مشترك انگلیس و قاجار در سركوب و تضعیف ممسنی بود. در  دوره زمامداری  50 ساله ناصرالدین شاه كه روس و انگلیس از اقتدار داخلی او و سیاست موازنه مثبت شاه راضی بودند ، حملات دولت قاجار به ممسنی متوقف گردید.

 در زمان مظفرالدین شاه كه بعضی مورخین او را به سلطان حسین صفوی تشبیه می نمایند ،طرح مالكیت معین التجار در ممسنی بعنوان اقدامی پیشگیرانه برای تامین امنیت منابع نفتی  اهدایی به استعمار انگلیس  تهیه و اجرا گردید. اقدامی كه خطر احتمالی حملات ایلات ممسنی و كهگیلویه بویراحمدی را به منابع نفتی خنثی می كرد.

  مظفرالدین شاه در همان سالی كه امتیاز استخراج نفت را به ویلیام دارسی داد ، ممسنی را به توصیه درباریان فاسد به تاجر مورد اعتماد خود و انگلیس داد تا  با به بازی گرفتن ایلات ممسنی ، قشقایی و بویراحمدی و با ریختن خون صدها نفر ایرانی نقشه های زیركانه استعمار اجرا شود.

 بررسی تاریخ  ممسنی و مرور پیشینه روابط آن با انگلیس و قاجار نشان می دهد كه معین التجار در ممسنی چه ماموریتی داشته است.

   دولت پرتقال تا زمان شاه عباس كبیر حدود صد سال بر جزایر قشم و هرمز فرمان می راند. شاه عباس كبیر در سال 1031 هجری تصمیم گرفت كه مناطق اشغالی ایران در خلیج فارس را از پرتقال پس گیرد و به امامقلی خان گرجی حاكم استان فارس دستور داد با نمایندگان كمپانی انگلیسی هند شرقی كه دارای ناوگان جنگی نیرومندی بودند ، مذاكره نماید و با دادن امتیازاتی از نیروی دریایی انگلیس در حمله به پرتقالی ها استفاده نماید.

   امام قلی خان حاكم فارس وظیفه فرماندهی و نظارت بر عملیات مشترك جنگی را به معاون خود امام قلی بیگ ممسنی واگذار كرد. در 8 ژانویه 1622 میلادی/13 صفر 1031 ه.ق امام قلی خان و امام قلی بیگ معاهده ای را با افسران انگلیسی امضاء كردند. سپاه ایران به فرماندهی اماقلی بیگ و همكاری نیروی دریایی انگلیس تا ماه ربیع الاول 1031 جزایرهرمز و قشم را تسخیر و شكست سختی به پرتقالی ها وارد كردند.

   جنگ ایران و پرتقال در خلیج فارس در منابع صفوی به اختصار آمده است. اما شرح این نبرد در منظومه حماسی به نام جرون نامه و كشم نامه  بوسیله دو نفر شاعر بومی جنوب ایران، توصیف شده است.

   صفحات این رزمنامه كه اشاره به  امام قلی بیگ ممسنی داشته، مفقود شده است ولی نام و نشان سه دلاور ممسنی به نام های ملك احمد جاویدی، ملك شیرمرد (ملك شیر) ممسنی و یوسف میرشكار در این  جنگنامه دیده می شود.

ملك شیر مردی بد از ممسنی

زمردی بگویم بسی گفتنی

چنانست مردانه روز مصاف

بچرخ فلك می نماید گزاف

اگر می شود عالمی رستخیز

ندارد گه جنگ رو در گریز

بغرید ماننده نره شیر

بمیدان مردی درآمد دلیر

عجب جنگ آنروز مردانه كرد

ز فرق خوارج برآورد گرد

چو او درگه جنگ مردی نبود

بمیدان كین اهل دردی نبود

ز دشمن سری چند ببرید باز

بشد در میان یلان سرفراز

امیر احمدی كو ز جاوید بود

عجب پهلوان بامید بود

روانی میان مخالف دوید

بمردی سری از فرنگان برید

بیاورد اثبات خود بگذراند

سر لشكرش مرد مردانه خواند

در تعقیب فراریان پرتقالی و اعراب متحد آنها در عمان، یوسف میر شگار پیش تاز سپاه ایران است:

فكندند از بس كه توپ و تفنگ

نزد هیچكس خویش را بر فرنگ

درآمد ز جا یوسف میر شكار

چو شیری كه خود را زند بر شكار

طلب كرد از شاه مردان مدد

پس آنگه بر آن قلعه خود را بزد

چو دیدند مردان آن پهلوان

درآمد بمیدان چو شیر ژیان

یكایك روان از قفایش شدند

بدشمن بیكبار خود را زدند

چنان شد كه آن كافران در حصار

نشستند در خون خود لاله زار

(جنگنامه كشم و جرون نامه، ص 8)

      با آغار حكومت فتحعلی شاه قاجار در ایران كه مصادف با تهدید های ناپلئون بناپارت برای لشكركشی به هندوستان بود ، سفرای فرانسه و انگلیس  برای عقد پیمان اتحاد راهی ایران گردیدند.

    سفرای انگلیس كه از لندن و یا از طرف حكومت هندوستان انگلیس رهسپار ایران بودند ، با كشتی در بوشهر پیاده  و پس از اقامت در شیرار عازم تهران می گردیدند. در آغاز حكومت قاجار قلمرو طوایف  ممسنی دو برابر زمان حال بود و جاده بوشهر شیراز در كنترل ممسنی ها قرار داشت.

       انگلیسی ها در مسیر بوشهر- شیراز با ایل  ممسنی برخورد می كردند ، كه برای آنها نامی آشنا بود. سر جان ملكم كه سه بار در زمان فتحعلی شاه به ایران سفر كرد و با دادن هدایای گرانقیمت توانست  دوستی شاه را به دست آورد و از شاه قاجار لقب خان و سردار دریافت نماید ، در روزنامه سفرش به تهران می نویسد:«  نام و روش زندگی  ممسنی ها از زمان اسكندر تا كنون بدون تغییر مانده است.»

     جان ملكم در سال 1810 میلادی ماموریت بررسی دقیق  مسیر بوشهر به شیرار و شیراز به اهواز را به سرهنگ مونتایث محول كرد. گزارش مونتایث بیانگر دشمنی بین ممسنی و حكومت فتحعلی شاه می باشد.

 « صحرای كازرون به ناحیه سكونت لرها و لك های ممسنی منتهی می شود. این طوایف كه قادر به گرداوری بیست هزار جنگجوی سواره و به همان تعداد پیاده می باشند، از پشتیبانان اصلی شاهزادگان زند بودند. همواره به دنبال فرصتی هستند تا بر علیه حكومت قاجار بپا خیزند ، و یك لر یا زند دیگری را بر سر كار آورند، به همین دلیل در هر شرایطی باید نیروی نظامی قدرتمندی در كازرون نگه داری شود.»

    جیمز موریه  از همراهان ملكم و وزیر مختار بعدی انگلیس در ایران در مورد ممسنی ها می گوید« قابل توجه است كه ممسنی ها افتخار می كنند كه از نسل رستم هستند و از سیستان به فارس آمده اند. اینها با اسكندر مقابله كردند و استقلال و و وحشی گری اولیه شان را حفظ كرده اند.»

       دشمنی مشترك حكومت قاجار و انگلیس با ممسنی از زمان فتحعلی شاه شروع شد. آقامحمد خان در سال 1212 ه.ق كشته شد و فتحعلی شاه جانشین او گردید. محمد خان زند فرزند زكی خان كه پس از شكست زندیه و مرگ لطفعلی خان به بصره رفته بود، با شنیدن خبر مرگ آقا محمد خان ، با تعدادی از خویشاوندانش به ایل ممسنی كه مادرش از این طایفه بود برگشت تا مگر بار دیگر ساسله زند را برپا نماید.

   محمد خان به دلیل حضور گسترده سپاه قاجار در استان فارس نتوانست كاری انجام دهد و پس از درگیری با آنها همراه با جمعی از سران ممسنی و زندیه عازم اصفهان گردید. وی پس از تسخیر اصفهان به مناطق بختیاری و لرستان رفت. با وجود انتظار حمایت از ایلات بختیاری و لرستان، حسن خالی فیلی و بعضی از خوانین بختیاری در سال 1213پس از چند جنگ ، محمد خان  را دستگیر، نابینا و به حضور فتحعلی شاه فرستادند. ( تاریخ ذوالقرنین، ص 76 تا 80 )

   در سال 1213 ممسنی ها مجددا  اسحاق میرزا نوه شاه اسماعیل سوم را كه كریم خان زند به نام او پادشاهی می كرد بر علیه فتحعلی شاه علم كردند كه اسحاق میرزا دستگیر و زندانی شد.( فهرس الواریخ، ص 330 )

   در سال 1214 حسینعلی میرزا فرمانفرما فرزند فتحعلی شاه به حكومت فارس منصوب شد. میری خان ممسنی كه از پشتیبانان زندیه و خویشاوند محمد خان بود بوسیله ولی خان كشته شد كه زمان این رویداد و چگونگی آن روشن نیست.

    ولی خان كه فردی توانا بود در ممسنی قدرت زیادی به دست آورد. حسینعلی میرزا در سال 1247  حكومت ممسنی را به فرزندش نصرالله میرزا واگذار كرد. ولی خان با نصرالله میرزا مخالفت كرد و وزیر او یوسف خان گرجی را كشت. حسینعلی میرزا برای جلب همكاری ولی خان ، دختر ولی خان را به همسری پسرش تیمور میرزا درآورد.

در سال 1250 فتحعلی شاه درگذشت و محمد شاه ولیعهد، پادشاه شد. حسینعلی میرزا در فارس ادعای پادشاهی كرد. منوچهر خان معتمد الدوله و سرهنگ لندسی انگلیسی مامور تسخیر شیراز شدند و حسینعلی میرزا و برادرش حسنعلی میرزا شجاع السلطنه دستگیر و به تهران اعزام شدند.

     در سال 1252 معتمدالدوله با وجودی كه ولی خان قلعه سفید را به سپاه اعزامی او تحویل داده بود، به بهانه حمله ممسنی ها به سربازان و شكست دادن آنها ، سرهنگ لندسی (لندزی) و سرهنگ شی را مامور سركوب ولی خان كرد. افسران انگلیسی با حملات توپخانه بسیاری از مناطق مسكونی را ویران كردند. 100 نفر از زنان ممسنی ( به گفته سرهنگ شی 200 نفر) كه در قلعه گلاب در محاصره  قرار گرفته بودند ، از پرتگاهها خود را به زیر انداخته و خودكشی كردند و 300 نفر از جنگجویان ممسنی كه تسلیم شده بودند زنده زنده در برجی اطراف شیراز دفن شدند و ولی خان و فرزندان او به اردبیل و تبریز تبعید شدند.  و بدینگونه  نخستین ماموریت مشترك انگلیس و قاجاریه برای از بین بردن توان رزمی ممسنی در جنوب ایران انجام شد.

   لشكر كشی به ممسنی جهت سركوب ولی خان كه به نسل كشی غیرانسانی منجر شد از نگاه مورخین  قاجاریه عملی افتحارآمیز بوده است ولی تعمدا به دخالت افسران انگلیسی در این واقعه اشاره نكرده اند. سرهنگ لندسی و سرهنگ شی از  افسران انگلیسی بودند كه طبق معاهده ایران و انگلیس می بایستی  ارتش ایران را تعلیم دهند تا مناطق اشغالی ایران در قفقاز را از روسیه پس گیرند.

     رضاقلی خان هدایت كه پیش از وقوع جنگ  با ولی خان آمد و رفت داشته و بین آنها دوستی بوجود آمده بود ،  می گوید:  «او را با من مودتی عظیم واقع شد كه آنچه بدو گفتم  بپذیرفت و از آن پس تا بودیم سخن من می شنفت. الحاصل چنان فهمیدم كه او را داعیه پادشاهیست زیرا كه خود اظهار كرد كه لك یعنی طایفه كریم خان زند بمقام سلطنت ارجمند گشته اند و چه عجب باشد الوار بدین مقام اعلی رسند.»

    « ولیخان دلیری بود كه با شیر پیكار جستی ... مكرر با قلیل سواری با هشتهزار سپاه جرار مقاتله كردی و گلوله تفنگش در شب تار خطا ننمودی و شمشیر تیزش خاره از خارا فرق نكردی وقتی ایلخانی فارس با ششهزار سوار ترك بروی شبیخون برد با آنكه بیخبر بود و چند زخم منكر برداشت از میانه آن سواران بیرون رفت اغلب اعضایش از ضرب و طعن شمشیر و نیزه آثار داشت ...وخود معاینه كردم كه سوارانش در شب مهتاب خرگوش دونده را بضرب گوله تفنگ مجال گریز ندادندی و پیادگانش زودتر از سوار بكوهسار شدندی. (روضه الصفا جلد دهم، ص 180)

    پنج سال پس از دستگیری ولی خان بكش ،در سال 1257 ه.ق ماموریت تخریب طایفه رستم به شاهزاده فرهاد میرزا معتمد الدوله سپرده شد . برخی مورخین قاجار  حمله به ممسنی را به خاطر  حمایت فرهاد میرزا از ایل قشقایی در درگیری با ممسنی ها ذكر كرده اند:

« هم در این سال در مملكت فارس میان قشقائی و اهل ممسنی خصمی واقع شد و كار به مقاتلت و مبارت انجامید.   فرهاد میرزا كه حكومت شیراز داشت ،میرزا فضل الله نصیر الملك را در آن بلده گذاشت به میان قبایل شتافت ، قلعه طوس و نوذر و دیگر معاقل ایشان را خراب كرد و از قبایل رستم و بكش و جاوید و دشمن زیاری كه شعب ممسنی هستند گروگان گرفت. و علی ویس خان برادر خانعلی خان را با چند تن از اشرار ماخوذ داشته بر دهان توپ بست و آتش در زد و خانعلی خان به ماهور میلاتی گریخت. آنگاه حاجی شكرالله خان برادر میرزا آقاخان وزیر لشكر را به حكومت بهبهان گذاشت و از قبایل باوی و آغاجری و نوئی و بویراحمدی و دیگر قبایل گروگان گرفته به حاجی شكرالله خان سپرد تا آن جماعت را به شیراز كوچ دهد و میرزا كوچك یاور توپخانه را با توپ و سرباز به حكومت گذاشت و خود از راه خشت به بوشهر رفت.» ( ناسخ التواریخ ، ص 761 )

       فرهاد میرزا ،پس از سركوب ممسنی كه با قتل و غارت بی رحمانه ای انجام شد، در سال 1258 به اتهام رابطه پنهانی با دولت انگلیس از حكومت فارس معزول گردید.«این هنگام بزرگان شیراز و صنادید مملكت فارس به عرض كارداران دولت رسانیدند كه فرهاد میرزای نایب الایاله فارس را در قدم صداقت لغزشی افتاده و به خیالات بعیده و مقالات ناپسندیده ، هر روز دل به دولتی دیگر داده و اكنون چنان دانسته كه اگر با دولت انگلیس پیوسته شود كارها به كام خواهد كرد.» ( ناسخ التواریخ، ص 814 )

  جهانگیر قائم مقامی موضوع ارتباط  فرهاد میرزا با انگلیس و پناهندگی او به سفارت انگلیس را كه در زمان ناصرالدین شاه دو مرتبه روی داد و موجب تنش بین ایران و انگلیس گردید، در مقاله ای با عنوان مساله پناهندگی فرهاد میرزا معتمد الدوله در سفارت انگلیس، اردی بهشت 1344 منتشر كرده است .

  به عقیده نامبرده پس از سركوب ممسنی كه ناشی از قدرت و شایستگی فرهاد میرزا بوده انگلیسی ها او را بجمع خود كشیده اند. بر خلاف نظر ایشان سركوب ممسنی اقدامی از پیش طراحی شده بوسیله انگلیس بود كه فرهاد میرزا   آن را اجرا كرد.

   میرزا فتاح خان گرمرودی در سال 1261 هجری به حكوت ممسنی و كوهگیلویه منصوب شد . وی در سفرنامه ممسنی نتایج فاجعه بار حمله فرهاد میرزا را بیان كرده و پرداخت  هفت هزار تومان رشوه به فرهاد میرزا بوسیله ایل بیگی قشقایی را دلیل حمله او به ممسنی ذكر كرده است.

«خوانین قشقایی همیشه از الوار ممسنی بسیار بسیار احتیاط دارند و بشدت میترسند، خصوصا از خانعلی خان ، هرگاه مشارالیه امسال در شهر گرفتار و مبتذل نمی شد هرگز خوانین ایلات قشقایی جرئت نمی كردند كه راه قدیم ایلات خود را موقوف داشته از میان ایلات ممسنی روانه ییلاق نمایند و سركار صاحب اختیار را بدنام كنند.

  فی الحقیقه این حركت قشقایی در نظرها بسیار بسیار باعث نقص نظم و نقص صاحب اختیار شد و همه مردم چنین دریافت كردند كه آنها این حركت را از راه عدم احتیاط مرتكب شدند و الا چه معنی داشت كه باین شدت خیرگی نمایند. ( سفرنامه ممسنی، ص 144)

   محمد شاه در سال 1264 ه.ق درگذشت و ناصرالدین شاه جانشین او گردید و تا سال 1313 ه.ق كه به دست میرزا رضای كرمانی كشته شد حدود پنجاه سال بر ایران حكومت كرد. در زمان ناصرالدین شاه سیستان شرقی ، غرب افغانستان  و قسمت اعظم بلوچستان از ایران جدا گردید. حكومت محلی بلوچستان با مركزیت كلات كه بزرگترین طایفه آن ممسنی های براهویی بودند ، به ایالتی تابع هندوستان انگلیس تبدیل گردید.

   ناصرالدین شاه در سال 1284  ه.ق  تاج محمد خان سرابندی ممسنی تبار حاكم  سیستان را بركنار و حكومت سیستان را به امیر علم خان حشمت الملك سپرد. منابع دوران ناصرالدین شاه در مورد حمله حكومت قاجار به    ممسنی در استان فارس مطلبی ننوشته اند.

 با به قدرت رسیدن مظفرالدین شاه ، مرحله جدیدی از تاریخ ایران بویژه در تاریخ ممسنی آغاز گردید. دوره ای كه دخالت روس و انگلیس در امور داخلی ایران افزایش یافت و مظفرالدین شاه قاجار، برای تامین هزینه سفر به اروپا ، بهره برداری از منابع ایران را به اتباع روس و انگلیس می سپرد. 

معین التجار بوشهری كیست ؟

حاج معین التجار در سال های پایانی حكوت ناصرالدین شاه از پشت پرده بیرون آمد و از شاه لقب معین التجار را دریافت كرد. در كارون شركت كشتیرانی ناصری را تاسیس كرد كه ظاهرا با شركت كشتیرانی انگلیس رقابت می كرد.

  سدیدالسلطنه از آشنایان و معاصران معین التجار در یادداشت های مورخ بیست و پنجم ربیع الاول سال 1314 قمری خودش ، معین التجار را اینگونه معرفی كرده است .« حاج آقا محمد پسر حاج محمد رحیم دهدشتی است . زندگانیشان از پنجاه تجاوز نماید. در عقل و حزم و تدبیر و كفایت و دوراندیشی از همگنان پیش و در وجود و فطانت از امثال و اقران بیش، از اشخاص درجه اول محسوب می شود. منصب سرتیپی و هزار تومان مواجب از دولت دارد و در بندرات ناصری مستعمرات دارند. اولادشان متعدد: اقا محمد رحیم و آقا محمد رضا و غیره باشند. اداره گمركی بوشهر از ابنیه معظم له است...». ( سفر نامه سدید السلطنه، ص 21)

    فرهنگ جغرافیایی ایران تالیف انگلیسی ها چاپ 1910 میلادی اولین منبعی است كه واگذاری خالصه ممسنی به معین التجار را منعكس كرده است. به نوشته این منبع مظفرالدین شاه در سال 1901/1902 حق مالكیت مطلق بر ممسنی را به معین التجار اعطا كرد.

    نگاهی به سال شمار وقایع گزارش شده در فرهنگ جغرافیایی خلیج فارس در سال 1915 میلادی و گزارش های سالیانه كنسول گری انگلیس در بوشهر، روند قدرت گیری معین التجار در جنوب ایران را كه قسمتی از آن به ممسنی مربوط می شود ، به خوبی نشان می دهد.

   به استناد این منابع معین التجار علاوه بر حق استخراج معادن اكسید و گل سرخ جزایر قشم و هرمز ، و دریافت مالكیت ممسنی ، تمامی نخلستان های بندر لنگه را خرید و از برخی بنادر ساحلی  و خوزستان مالیات دریافت می كرد.

 در گزارش  وقایع  سال 1905 میلادی از دریابگی حاكم بنادر و جزایر خلیج فارس به نام عروسك خیمه شب بازی معین التجار نام برده شده است.

  در 1323 ه.ق/1905م معین التجار در بازدیدی از انگلستان قراردادی با شركت استریك برای صادرات 8000 تن اكسید سرخ آهن از هرمز به انگلیس منعقد كرد.

 كنسولگری انگلیس در مورد كارهای معین التجار در سال 1905 /1323 توضیحات بیشتری می دهد:

« در ماه نوامبر معین التجار در حالیكه یكنفر مهندس انگلیسی بنام مك كرونیك او را همراهی می كرد ، از اروپا وارد خلیج فارس شد. نامبرده به جزایرهرمز ، قشم و همچنین باسیدوی انگلیس مسافرت كردند.

در مورد طرح های بسیار زیاد معین التجار در خوزستان، آقای مك كرونیك به عنوان اقدامی مقدماتی از احداث راه آهن ارزان و سبكی بین شوشتر با اصفهان قویا پشتیبانی می كرد ، و می گفت كه آنگاه ارتباط شوشتر با اصفهان و سایر جاها با جاده های مناسب هموار خواهد شد.

بخشی از لرهای ممسنی كه در ناحیه ای كوهستانی در شنال غرب بوشهر سكونت دارند و تا این تاریخ به معین التجار خراج می پرداختند، در ماه ژانویه دست به شورش زدند و معین التجار را از منطقه شان بیرون رانندند. ضمنا معین التجار و سیدشبانكاره بوشهری مشتركا تیولدار این منطقه هستند."( گزارش های سالانه سرپرسی كاكس ، كنسول انگلیس در بوشهر، ص 24و 25)

چگونگی نفوذ معین التجار در ممسنی

تا سال 1318 ق ممسنی یا مستقیما زیر نظر حاكم فارس بود ویا در مواردی خود دارای حاكمی بود كه یا از بین شاهزادگان قاجار انتخاب می شد ویا از رجال صاحب نام مانند میرزا فتاح خان گرمرودی یا نظام السلطنه. مالیات ممسنی از طریق خوانین طوایف چهارگانه : جاوید، بكش، رستم و دشمن زیاری جمع آوری و به دولت پرداخت می شد.

  در این سال معین التجار طی فرمان همایونی كه متاسفانه نسخه آن در ایران در دسترس نمی باشد ، فرمانروای مادام العمر ممسنی با قدرت مطلقه گردید كه ادامه مالكیت  ابدی اش بوسیله مظفر الدین شاه تضمین شده بود.

     پذیرش  حاكمیت  معین التجار  و تبعیت از یك تاجر برای خوانین و مردم ممسنی امری غیر قابل تصور بود. لذا معین التجار با روش خدعه و تفرقه اندازی پنهانی افراد خانواده خوانین و كدخدایان را به جان هم انداخت.

    اسكار مان ایرانشناس آلمانی در سال 1905 در ممسنی مشغول تحقیقات زبانشناسی و گردآوری گویش های لری بوده است. وی در  متنی به زبان لری ممسنی ماجرای درگیری مرتضی قلی جاویدی را كه تصمیم گرفته بود به كمك سه نفر از كدخدایان جاوید به نام های ملا علی قلی ، كایار ویس و ملانصرالله ، اسماعیل خان جاویدی را از بین ببرد یاداداشت كرده است. دراین متن نكات منحصر بفردی از وضعیت سیاسی اجتماعی آن زمان ممسنی منعكس شده است.

     نویسنده زیركانه به نقش معین التجار كه در متن بنام قوام التجار آمده، در بوجود آمدن برادركشی در خانواده خوانین جاوید ممسنی در آستانه جابجایی قدرت اشاره كرده است. به استناد این  متن پیش از معین التجار ابلاغ خانی اسماعیل خان از طرف والی فارس صادر شده بود. و معین التجار او را عزل كرد.

« از كازرون تا ولایت ممسنی را قوام التجار( معین التجار) به حكم شاه برداشت. جاوید را یك سال به اسماعیل خان داد. بعد از یك سال اسماعیل خان را معزول كرد، ولایت را  به خود كدخدایان داد و گفت ، كلانتر نمی خواهید بروید خودتان زراعت بكنید. من یك پنجم اش را به جای مالیات می گیرم و "دیونه سری" (دیوان سالاری؟) نمی گیرم. خاطرتان جمع باشد، اینك هر كس جای خودش نشسته، آسوده باشید.» (گویش های لرهای جنوب غربی ایران، ص 46 به المانی و لری)

   اسماعیل خان جاویدی كه فروش املاك خالصه ممسنی به معین التجار در زمان او اتفاق افتاد قدرتمندترین خان ممسنی بوده است. عین السلطنه از همراهان نظام الملك حاكم فارس كه در سال 1316 هجری از تهران عازم فارس بوده اند، از اسماعیل خان ممسنی نام می برد كه همراه صولت الدوله و بسیاری از بزرگان فارس در منطقه شولگستان شمال آباده به استقبال فرمانروای فارس آمده بود.

      اسماعیل خان ممسنی اولین قربانی  دسیسه های معین التجار و برنامه ریزان استعمار انگلیس بود. پس از اسماعیل خان، معین التجار در سال 1318 قمری  قرارداد اسارت باری را به امضاء  برخی از كدخدایان ممسنی و سه نفر از خوانین  طوایف جاوید، رستم و بكش رسانید.

   حسینقلی خان بكش و نصرالله خان رستم از امضاء كنندگان این قرارداد و اسماعیل خان جاوید از مخالفان آن هر سه در سال های بعدی بوسیله عوامل معین التجار كشته شدند. 

         ایجاد رعب و وحشت و به جان انداختن كدخدایان و خوانین و كشتارهای مربوطه باعث اتحاد ممسنی ها برای بیرون راندن معین التجار گردید. و از این زمان دخالت نیروهای نظامی به نفع معین التجار آغاز شد.

      اسناد داخلی و خارجی  و از جمله سند زیربه روشنی تشریك مساعی انگلیس و عمال داخلی آنها را در قضیه معین التجار و سركوب ممسنی ها تایید می نمایند.

   « درگیری فوج جلالی با ماموران قنسولگری انگلیس. به گزارش وزارت جنگ ، در 21 جمادی الثانی 1329 ، نظام السلطنه قصد داشت چند فوج جلالی را به ممسنی اعزام كند. اما آنان پس از حضور در باغ حكومتی ، یكباره آشوب كردند و گفتند كه فقط در صورتیكه دو ماه حقوقشان پیشاپیش پرداخت شود ، حاضر به اجرای این ماموریت اند. در نتیجه، آنان با سلاح به سوی كنسولگری انگلیس حركت كردند تا برای رسیدن به خواسته شان ، در آنجا تحصن كنند....» ( اسناد وزارت امور خارجه به نقل از انقلاب مشروطیت در فارس)

 معین التجار و حامیانش حتی بعد از طراحی و اجرای نقشه هایی تفرقه افكنانه كه به برادر كشی بین خوانین و كدخدایان ممسنی انجامید، در كنترل ممسنی درمانده شدند  و به صولت الدوله قشقایی متوصل گردیدند.

   معین التجار بخشی از ممسنی را به صولت الدوله اجاره داد. این اقدام در راستای سیاست اختلاف افكنی بین ایلات بود كه در زمان محمد شاه قاجار ، به چند جنگ بین ممسنی و قشقایی منتهی شد. این بار ماموریت های دولتی تركان قشقایی حمله به ممسنی به بهانه سركوب سارقان ممسنی  محسوب می شد.

    "صولت الدوله ابتدا عده ای را برای تعقیب سارقان طایفه جاوید ممسنی اعزام كرد و سپس بر آن شد تا شاپور را از تصرف سارقان كمارجی خارج كند. در پی آن با اعزام حدود ششصد نفر تفنگچی ، از طوایف كردلو ،گله زن و عمله قشقایی ، به تعقیب سارقان پرداخت .از آنجا كه صولت الدوله برای در هم كوبیدن برجها و قلاع سارقین درخواست توپ كرده بود ، از تهران  نیرو و تجهیزات نظامی برای وی ارسال شد." (انقلاب مشروطیت در فارس ، ص 84)

   در محرم 1329 صولت الدوله محمدعلی خان كشكولی را برای تعقیب سارقین ممسنی و بویر احمدی اعزام كرد. در همان ماه محمدعلی خان با جاویدی ها درگیر شد. و در ادامه برای سركوب سارقان بكش ، از دیگر طوایف ممسنی به مناطق آنها عزیمت كرد و با توپ قلعه شان را ویران كرد.( انقلاب مشروطیت، صفحات 88 تا 90)

     صولت الدوله كه در اواخر جنگ جهانی اول به طرفداری از مبارزان تنگستانی جنوب روی آورد در قضیه معین التجار تلاش می كرد كه به یاری معین التجار حكومت ممسنی را به دست آورد.

     «به عقیده فرمانفرما صولت الدوله توانسته بود با تحكیم سلطه خود بر ممسنی ، دره شوری ها و ایلات ممسنی را تابع خود سازد و لهذا توصیه می كرد كه با جلب معین التجار ، ممسنی ها از صولت الدوله جدا شوند.» (ایل قشقایی در جنگ جهانی اول، ص 27)

   در سال 1333ق/1915م انگلیس ها بیطرفی ایران را نقض و بوشهر را اشغال كردند . رئیس علی دلواری فرزند زایرمحمد كدخدای ممسنی های دلوار، اولین كسی بود كه به مبارزه مسلحانه با انگلیسی ها دست زد و در حملات متعدد چریكی انگلیسی ها را به ستوه آورده بود.

از شگفتی های آن روزگار این است كه در ماه اوت 1915، اواخر رمضان 1333 هجری نیروی دریایی انگلیس برای  نابودی رئیس علی به مدت سه روز دلوار را بمباران می كرد. در همان روز اردوی سربازان دولتی مستقر در كازرون مجهز به توپخانه عازم ممسنی بود تا از منافع معین التجار محافظت نماید. درخواست اخگر از افسران میهن پرست برای اعزام سربازان برای كمك به رییس علی بوسیله فرماندهان به دلیل نداشتن مجوز از مركز رد شده بود.

  درگیری بین نسل دوم خوانین ممسنی و معین التجار و فرزندش امیر همایون بوشهری تا زمان رضاشاه ادامه پیدا كرد.اقتداری در این این باره می نویسد:

   «مرحوم معین التجار بوشهری بعلت نفوظ در دستگاه حكومت مركزی همواره متوسل به دولت بوده و خوانین ممسنی بواسطه داشتن اسلحه و قدرت های محلی همواره متكی به جنگ و جدال و ایستادگی در برابر قوای دولتی بوده اند، پس نایره جنگ روشن می شده و زد و خورد پایان پذیر نبوده است.

مقارن ریاست مرحوم امامقلی خان در منطقه رستم ، مرحوم خلیل جاوید در منطقه جاوید ماهوری و مرحوم فتح الله خان جاویدی در طایفه جاوید لله و مرحوم آقا محمد ابطحی در فهلیان و مرحوم بهادر خان كیانی و باقر خان كیانی در منطقه بكش نفوذ و قدرت داشته اند.» ( خوزستان و كیگیلویه و ممسنی ، احمد اقتداری، ص 585 )

    در اواخر قاجار به دلیل دخالت روزافزون ایل قشقایی در مسائل ممسنی و تصرف عدوانی قسمت هایی از خاك  ممسنی، فتح الله خان جاویدی از طرف خوانین ممسنی مامور مذاكره با صولت الدوله قشقایی گردید تا تیره های قشقایی به صورت مسالمت آمیز ممسنی را ترك كنند، و صولت الدوله درخواست خوانین ممسنی را پذیرفت.

    در جریان برنامه تضغیف ممسنی ، منطقه دشمن زیاری به قوام الملك سپرده شد. قوام بر خلاف معین التجار جهت استفاده از نیروی رزمی دشمن زیاری در مبارزه با رقیبان ، با خوانین دشمن زیاری رفتاری دوستانه داشته است.   خوانین دشمن زیاری چندین بار با طوایف قشقایی و با شخص صولت الوله وارد نبرد شدند.

   اسدالله خان دشمن زیاری همزمان با شروع جریان معین التجار در دشمن زیاری حكومت می كرد . نامبرده  در طول ریاست بر ایل  دشمن زیاری بیشترین درگیری را با ایل قشقایی داشت. وی اولین فردی بوده كه در ایجاد مدارس جدید در منطقه دشمن زیاری پیشقدم گردید. ( تاریخ و جغرافیای ممسنی، نورمحمد مجیدی، 276)

  با سقوط حكومت قاجار و آمدن رضاشاه و تصمیم  جدی رژیم جدید به  گسترش نفوذ و اقتدار حكومت مركزی در نواحی مختلف ایران ، انتظار می رفت كه به سلطه معین التجار در ممسنی خاتمه داده شود . رضاشاه  پیش از رسیدن به سلطنت در پی كودتای 1299 شمسی كه به اتفاق سید ضیاء الدین انجام داد رجال مشهوری مانند وثوق الدوله و معین التجار را دستگیر كرده بود كه در سال 1300 آنها را آزاد كرد.

 رضاشاه در  سال 1306  دستور توقیف ممسنی را صادر كرد . مخبرالسلطنه هدایت طرح مسئله ممسنی را از طرف رضاشاه چنین بیان می كند.

  "در بدو ساختمان راه آهن صحبت بسیار شد كه تراورس چوبی باشد یا آهنی، حاجی معین كمرهمت بست كه تراورس چوبی تدارك كند ، شاه به مازندران تشریف بردند و از كار حاجی خشنود نشدند . دستگاه تراورس سازی لنگ شد سهل است امر به توقیف ممسنی فرمودند من عرض كردم موقع ضبط حاصل است اگر اجازه باشد ممسنی در دست معین التجار باشد حاصل تفریط نشود اجازه دادند ابلاغ بوزارت داخله كردم منصورالملك كه كفالت داشت چه عرض كرده بود كه مرا بعجله خواستند و منصورالملك در حضور بود، نسبت بتوقیف ممسنی تعرض فرمودند عرض كردم اجازه فرمودید، فرمودند من اینطور نگفتم، عرض كردم من اینطور فهمیدم، اینطور فرمودند و اینطور فهمیدم مكرر شد، عرض كردم توقیف ضرر دارد مقطوعا تصرف باید كرد اطاعت میشود باینجا مصالحه شد ولی قدری عصبانی بودند لازم ندانستم بمنصورالملك بگویم اگر نظری داشتی میخواستی بمن بگوئی و خاطرشاه را مكدر ننمائی.

(خاطرات و خطرات، ص 385)

 رضاشاه منطقه دشمن زیاری ممسنی را از قوام السلطنه پس گرفت ، اما قدرت مرموز معین التجار ظاهرا فراتر از توانایی رضاشاه بود. امام قلی خان رستم ممسنی كه بیش از همه خوانین ممسنی از  حاكمیت معین التجار ناراضی بود ، چون از اقدام دولت ناامید شد به مخالفت با  معین التجار و دولتیان ادامه داد.

  فشارهای روزافزون ماموران دولتی به امامقلی خان باعث شد كه وی از خوانین بویر احمد كه با او خویشاوند بودند ، درخواست كمك كند.

    بزرگترین لشكركشی زمان رضاشاه به ممسنی و بویر احمد كه در سال 1309 شمسی صورت گرفت منجر به جنگهایی شد كه مهمترین آن ، جنگ تنگ تامرادی بود كه صدها نفر افسر و سرباز ایرانی در تنگ تامرادی به دست رزمندگان تحت فرمان لهراسب بویراحمدی قتل عام شدند.

    معین التجار در سال 1312  شمسی درسن 97 سالگی درگذشت . امامقلی خان رستم ، سرتیپ خان و شكرالله خان بویراحمدی در سال 1313 شمسی در زندان قصر تیر باران شدند

   رضاشاه بعلت بحران های ناشی از حاكمیت  معین التجار سهم او از املاك ممسنی را خالصه اعلام كرد و فرمان مالكیت ابدی خاندان معین التجار به پایان رسید. وضعیت  بخشی از خالصه ممسنی كه معین التجار به خاطر آینده نگری آن را وقف كرد همچنان در یاد و خاطره دوران سیاه قاجاریه در منطقه ممسنی زنده نگه داشته است.

    خاندان بوشهری با خاندان پهلوی رابطه خویشاوندی برقرار كردند و امیرهمایون در زمان محمدرضاشاه چند بار به وزارت رسید . در كابینه دكتر مصدق وزیر راه بود و به اعتراضاتی كه نسبت به هواداری بوشهری از انگلیس می شد ، توجهی نكردند. امیرهمایون از سناتوران انتصابی بود و سرپرستی موقوفه بوشهری را بعهده داشت. مسئولیت تدارك برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را امیر همایون انجام دادند.




   امیرهمایون بوشهری بار دیگر در جریان محاكمه خوانین عشایر جنوب كه در سال 1343 اتفاق افتاد در سرنوشت خوانین ممسنی  دخالت كرد. به نظر عبدالله شهبازی اتهام حسینقلی خان رستم ممسنی و فرزندش جعفرقلی خان در حد مجازات اعدام نبود. كینه خاندان معین التجار بوشهری از خاندان رستم ممسنی باعث اعدام خوانین رستم گردید.

 میرزا فتاح خان گرمرودی كه پس از خرابی های گسترده فرهادمیرزا معتمدالدوله مامور بررسی وضعیت ممسنی گردید، گزارش خود در مورد ممسنی را با این عبارت به پایا ن برده است: « ... اكثر اوقات با بلوط و علف صحرا گذران می نمایند و شغل آنها اعلی وادنی شهنامه خواندن است و اطفالشان هم بعد از ختم قرآن شروع به خواندن شهنامه می نمایند و از این راه است كه كه اغلب جنگجو و جنگ آور بوده و بقتل و غارت و خونریزی مایل باشند.» )سفرنامه ممسنی، ص 146(

پیداست كه  حاج اقا معین التجار و استعمار انگلیس و قاجاریه به دنبال اجرای چه هدفی در ممسنی بوده اند.

*پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
چون دختر ایل زن به زیبایی نیست زیباست ولی فکر خودآرایی نیست در چابکـــــی و سوارکــــاری مردی همتای ‌زن ‌و ‌دختر‌ممسنی نیست -------------- گو لا له كو نا بالغه نه وقت حاله ئی دو شو نديدمش تی خوم دوساله . چه خشه سوار وابی بری و مالش بوس كنی گلَُپَلِش زر چشم كالش . پهلله سرخی شلال سر بر گ شونت تا پنج تير چاك نبره كس نی بسونه . ----------------------------- روز برفی تش بلیطی تو گلی یایش وخیر کنج چاله کتر سه و خلخلی یایش وخیر گرده و گلگ تکو شلشلی یایش وخیر او متیلل نصف شو کشک خردن زر جلی یایش وخیر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مشکل امروز شما چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 630
  • کل نظرات : 145
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 575
  • آی پی امروز : 105
  • آی پی دیروز : 97
  • بازدید امروز : 1,275
  • باردید دیروز : 335
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 4,127
  • بازدید ماه : 7,187
  • بازدید سال : 38,761
  • بازدید کلی : 1,395,220
  • کدهای اختصاصی