loading...
ممسنی و رستم
آخرین ارسال های انجمن
سردار ایرانی بازدید : 758 چهارشنبه 19 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
جنگ ممسنی ها و اسكندر مقدونی در شهر كورش


 ابوذر همتی*

پیش گفتار

     اسكندر مقدونی در سال 334پ.م (پیش از میلاد مسیح) به ایران حمله كرد. اودر سه جنگ گرانیكوس،ایسوس و گوگمل سپاه داریوش سوم را شكست داد و در سال 330 پ.م تخت جمشید را تصرف كرد و كاخ سلطنتی را آتش زد. پس از سقوط پایتخت ، داریوش به همراهی برخی از ساتراپ ها (استانداران) واز جمله بسوس ساتراپ باختر ، برای گرداوری سپاه ،عازم مناطق شرقی ایران گردید. داریوش كه تصمیم گرفته بود خود را به اسكندر تسلیم كند، به دستور  بسوس كشته شد.

     بسوس با انتخاب نام اردشیر چهارم،خود را پادشاه ایران اعلام كرد و پس از چند ماه مقاومت در برابر سپاهیان مقدونی در نواحی سغد و باختر ، دستگیر  و به فرمان اسكندر اعدام شد.از این زمان است كه مردم  سغد به رهبری  اسپیتامن، با كمك قبایل سكایی، نبرد میهنی قهرمانانه ای را علیه بیگانگان آغاز كردند كه در حدود سه سال ادامه داشت .اسكندر برای تسلط بر سغد ، ،بسیاری از مناطق مسكونی را نابود و حدود 120 هزار نفر را قتل عام كرد. ازدواج اسكندر با ركسانه از نجیب زادگان سغدی به این نبردها پایان  داد.ایل مماسن یا قوم مماسن از جمله قبایل ساكن سغد بودند، كه تلفات سنگینی به سپاه اسكندر وارد نمودند. خود اسكندر نیز در نبرد با آنان به سختی مجروح شد.

       ارتباط قومی مماسن های زمان اسكندر و ممسنی های امروزی،  از اوایل سده ی 18 م(13 ه.ق ) مورد توجه سیاستمداران و نظامیان اروپایی قرار گرفت .در ایران نخستین بار روانشاد پیرنیا ، در تالیف تاریخ مفصل ایران باستان ، بخش هایی از تاریخ كورتیوس روفوس(كنت كورس) را كه به قوم مماسن اشاره كرده است به فارسی ترجمه كرد .احمد حامی نویسنده كتاب "سفر جنگی اسكندر به ایران بزرگترین دروغ تاریخ" با استناد به مطالب اسكندر نامه های نقل شده در تاریخ ایران باستان، با ارائه دلایلی ، بر این باوراست كه اسكندر در كهگیلویه از ایل ممسنی شكست خورد و مجبور به عقب نشینی گردید و بقیه  فتوحات اسكندر در ایران را ، افسانه سرایی می داند.

   در جانبداری نویسندگان سنتی از اسكندر و بازتاب یكسویه برخی حقایق به نفع وی تردیدی نیست، با این حال شكست ایرانیان از اسكندر و جنگ ممسنی ها با او



 در آسیای میانه از واقعیت های تاریخ ایران است.البته شماری از محققان و از جمله حامی با توجه به جنگ آریوبرزن با اسكندر در دربند پارس،كه محل درگیری بر اساس شواهدی در ممسنی بوده است، جنگ ممسنی ها با اسكندر را در آسیای میانه، همان  جنگ آریوبرزن و اسكندر در استان فارس می دانند.

   مورخان یونانی و لاتین در شرح فتوحات اسكندر گزافه گویی كرده اند، ولی در واقع بخش عمده ی آگاهی ما از تاریخ ایران باستان بر اساس نوشته های همین مولفین اسكندر نامه ها می باشد.ردیابی پیشینه قومی برخی از اقوام ایرانی امروزی و ارتباط آنها با اقوام ایران باستان، فقط از طریق داده های این منابع امكان پذیر است.

    در بین  همراهان اسكندر ،تاریخ نویسانی بودند ، كه رویدادها و اتفاقات را یادداشت می كرده اند.تالیفات مورخان رومی از جمله :كورتیوس روفوس ،آریان،دیودور سیسیلی ،پلوتارك و جزآنها ، بر اساس نوشته های همراهان اسكندر بوده ،كه اصل نوشته های آنان از بین رفته است.

       2337 سال پیش اسكندر مقدونی با ایل ممسنی جنگید  ونام  ممسنی از آن زمان ، وارد تاریخ جهان گردید. 1569 سال بعد از حادثه جنگ اسكندر و ایل مماسن،كه كورتیوس روفوس بر اساس تواریخ پیشین ، شرح آن را در سده ی اول میلادی نوشته است ، حمدالله مستوفی كه تاریخ گزیده را در سال 730 ه.ق (1330م) نوشت، از  ایل مماسنی نام می برد كه همراه با 26 طایفه دیگر لر(كرد)از جبل السماق شام (كردستان سوریه،شمال غربی شهر حلب) در نزدیكی دریای مدیترانه به لرستان كوچ كردند. این رویداد در اوایل سده ی ششم هجری در زمان اتابك هزار اسپ دومین اتابك سلسله اتابكان لر بزرگ رخ داد. طایفه فضلوی كه اتابكان لر بزرگ ریاست آن را عهده دار بودند ، در اوایل قرن پنجم هجری  از كردستان سوریه به شولستان(ممسنی)آمدند و توانستند حكومت لر بزرگ را با مركزیت ایذه(مال امیر) بر پا كنند. مهاجرت ایلات لراز جمله بختیاری،كهگیلویه،بویراحمد و ممسنی  از سوریه به ایران ، در بررسی خاستگاه قوم لر و هویت تاریخی آن كه باعث ارائه نظریات مختلفی بوسیله قوم شناسان شده ، موضوعی بس مهم است . استقرار ایل ممسنی در روزگار  هخامنشی  در كنار رود سیحون ، و بعدها در كنار دریای مدیترانه و اینك در كشورهای ایران ،افعانستان ، پاكستان و عراق ، از سرگذشت عجیب و غریب این ایل باستانی در طول تاریخ حكایت دارد.

      دراین مقاله ترجمه مطالب مربوط به جنگ ممسنی ها با اسكندر  از دو  كتاب تاریخ اسكندر كورتیوس روفوس و كتاب لشكر كشی های اسكندر آریان ، و نوشته های سیاستمداران اروپایی در همین رابطه، به فارسی آورده شده است. به این امید كه مورد استفاده دوستداران  تاریخ تمدن و فرهنگ ایران زمین، قرار گیرد.

  نبرد ایل مماسن با اسكندر به نقل از كورتیوس روفوس

 كوئینتوس كورتیوس روفوس( كنت كورس ) مورخ رومی در نیمه اول سده ی اول میلادی ،همزمان با حكومت اشكانیان در ایران ، تاریخ اسكندر را به زبان لاتین تالیف كرد. كورتیوس از تواریخ پیش از خود كه به زمان ما نرسیده ، استفاده كرده است . همچنین ترجمه های مختلفی به زبان های اروپایی از تاریخ اسكندر در دست است. مطالب مربوط به جنگ اسكندر و ممسنی ها  از ترجمه ی انگلیسی و فرانسوی تاریخ اسكندر به فارسی برگردانده شده است.

    گزارش كورتیوس از جنگ مماسن ها با اسكندر  

   كورتیوس پس از اشاره به جنگ و گریزهای اسپیتامن سغدی با سرداران اسكندر و شورش مردم  شهرهای سغد بر علیه اشغالگران، جنگ مماسن ها و اسكندر مقدونی را به شرح زیر توصیف می كند:

     "وقتی اسكندر از شورش باخبر شد، به كراتروس دستور داد شهر كورش را محاصره كند. اوخود شهر دیگری را در همان ناحیه تسخیر كرد .مردان بالغی كه توانایی حمل اسلحه داشتند ، قتل عام شدند و سایر ساكنین غنیمت فاتحان گشتند.شهر تصرف شده ویران گردید تا باعث عبرت مردم شهرهای دیگر شود و ناچار تسلیم شوند.

مماسن ها(memaceni)كه ایل نیرومندی بودند ،تصمیم به مقاومت گرفتند.اسكندر نه فقط به عنوان عملی بسیار محترمانه ، بلكه برای كم خطر كردن روند عملیات جنگی ، در جهت ملایم كردن سرسختی آنها 50 نفر از افراد سواره نظام را نزدشان فرستاد تا بخشندگی اش را نسبت به كسانی كه تسلیم شوند و مراتب بی رحمی و خشونتش را نسبت به كسانی كه شكست بخورند ، اعلام نماید.

     مماسن ها جواب دادند كه آنان نسبت به راستگویی و قدرت اسكندر شكی ندارند و از سواران خواستند بیرون ازاستحكامات ، اردو بزنند. پس از پذیرایی و مهمان نوازی ، شب هنگام كه آنها غرق در خواب سنگین ناشی از صرف غذا و شراب بودند، مورد حمله قرار گرفتند و همگی  كشته شدند.

  اسكندر از مرگ سربازانش به شدت عصبانی گردیدو شهر مماسن را محاصره كرد. اما حصار دفاعی چنان استوار بود كه تسخیر آن در اولین حمله ممكن نبود. او بناچار دونفر از فرماندهانش به نام های ملاگر و پردیكاس را كه سرگرم محاصره شهر كورش بودند ، به كمك فرا خواند.

       اسكندر نمی خواست شهری را كه  كورش بنیان نهاده بود ،خراب كند .چون او كورش و ملكه سمیرامیس را كه به نظرش از جهت سخاوت و علو طبع بر همگنان برتر بودند،تحسین می كرد.اما سرسختی مدافعان این شهر چنان آتش خشمش را شعله ور كرد كه پس از فتح شهر دستور غارت و نابود ی آن را صادر كرد. سپس با احساس دشمنی و نفرت نسبت به مماسن ها  نزد ملاگر و پردیكاس برگشت.

   با این حال هیچ شهری مانند شهر مماسن ها مقاومتی دلاورانه از خود نشان نداد. بهترین سربازان اسكندر به خاك افتادند و خود اسكندر با خطر بزرگی مواجه  شد، زمانیكه  سنگی به گردنش اصابت كرد كه باعث تاری چشمش شد و مدتی بیهوش گردید.سپاهیان اسكندر كه خیال می كردند او مرده است برایش گریه و زاری می كردند.اما اسكندر به آنها فهماند كه هیچ چیزی  نمی تواند روحیه اش را متزلزل كند.قبل از اینكه زخمش خوب بهبود یابد محاصره را شدت بخشید. خشم شدید اسكندر باعث تسریع در عملیات گردید.سرانجام زیر دیوار ها گذرگاهی حفر كردند و از طریق آن وارد شهر شدند و آن را تصرف كردند. اوپس از پیروزی دستور داد شهر را ویران نمایند."(كورتیوس روفوس،كتاب 7،فصل 6 ،بند19 تا 24)

گزارش آریان از نبرد ساكنین شهر كورش با اسكندر

   آریان نویسنده و سیاستمدار رومی یونانی تبار ، در سده ی دوم میلادی زندگی می كرد.او از علاقمندان به اسكندر مقدونی بود و نوشته هایش لحنی یكجانبه دارد. آریان پس از نقل  شورش سغدی ها و سكاها  بر علیه سپاهیان اسكندر كه باعث محاصره و غارت و انهدام شهرهای آنان گردید، در مورد عملیات محاصره و تسخیر شهر كورش می گوید:

        "پنج شهر از هفت  شهر در دو روز تصرف شد،و زنان و كودكان را  به بردگی بردند .اسكندر به طرف شهر كورش حركت كرد،این شهر را كه كورش بنا نهاده بود ، بوسیله دیواری بلندتر از دیوار شهرهای دیگر محافظت می شد. .همچنین بومیانی كه در شهر محبوس شده بودند بی شمار بودند . آنها ازبهترین جنگجویان منطقه به شمار می رفتند. بنا براین تصرف آن برای مقدونیان دشوار بود . لذا اسكندر دستور داد كه از ماشین های قلعه كوب (منجنیق) برای در هم كوبیدن استحكامات استفاده شود.اما اسكندر چیزی را مشاهده كرد كه باعث تغییر تاكتیك  او گردید.

    جویباری از بیرون وارد شهر می شد و از درون آن می گذشت . این جویبار فقط در زمستان آب داشت و در آن فصل سال خشك بود .بستر جویبار زیر دیوار های شهر قرار داشت و افراد می تواستند به صورت خزیده از طریق آن وارد شهر شوند.

     زمانیكه توجه مدافعان به منجنیق ها و حملات بعمل آمده، جلب شده بود ، اسكندر به نگهبانان ،كمانداران ،آگرین ها و گارد شخصی اش دستور آماده باش داد و خود با تعدادی از نفرات از طریق مجرای آب وارد شهر گردید. به محض ورود به شهر دروازه ها را باز كردند و بقیه سپاهیان بدون دشواری داخل شدند.

   دشمنان با وجود مشاهده تسخیر شهر به نبرد ادامه دادند و به شدت خود را روی سربازان اسكندر می انداختند. اسكندر بر اثر اصابت سنگی به گردنش به  سختی ضربه خورد و كراتروس با یك تیر زخمی شد.و بسیاری از افسران دیگر نیز صدمه دیدند.

با وجود مقاومت سرسختانه مدافعین  ، مركز شهر پاكسازی گردید ، در حالیكه حملات به مدافعین بیرونی موفقیت آمیز بود.نیروی مدافع شهر 15000 نفر بود كه در اولین مرحله نبرد 8000 نفر از آنها كشته شدند. دیگر مدافعان در ارگ مركزی پناه گرفتند. اسكندر ارگ را محاصره كرد.بعد از گذشت یك روز محاصره شدگان به دلیل نبود آب تسلیم شدند."(آریان ،كتاب 4 ،فصل 3،بند 3تا 5)

  آریان نام مدافعین شهر كورش را ذكر نكرده ، اما در نسخه  دیگری از تاریخ اسكندر كورتیوس از مماسن ها بعنوان ساكنین شهر كورش یاد شده است.پلوتارك مورخ نامدار رومی حادثه اصابت سنگ به گردن اسكندر را در سرزمین اشكانیان نوشته است و در این مورد به اختصار می گوید:"بار دیگر سنگی به گردنش زدندكه از ضرب آن اسكندر مدتها مدهوش بود و معالجه آن نیز طولانی شد." (حیات مردان نامی،زندگی اسكندر كبیر ،ص467)

      ریشه واژه ممسنی

     برخی نویسندگان ، ممسنی را واژه ای تحول یافته از نام هایی مانند : محمد حسنی، محمد سنی، محمود حسنی ، محمد حسینی ، مام حسنی، پنداشته اند. ممسنی،كلمه ای عربی نیست،زیرا  حمدالله مستوفی در فهرست قبایل كردی(لری) كه در اوایل سده ی ششم هجری /جهاردهم میلادی از جبل السماق سوریه به ایران  مراجعت نمودند، از  ایل مماسنی، بختیاری و جاكی و لیراوی  نام برده است. از زمان اسكندر تا دوره ایلخانان مغول ، ایل ممسنی ، مماسن نام داشته است.در فارسی نو واژه مماسن با گرفتن "ی" نسبت فارسی ، به واژه ی مماسنی تبدیل شده است. هنوز برخی از خاندان های ممسنی های سیستان، از نیای خود به نام ممسنی ، ممسن و یا  مماسن نام می برند.      

  دولت هندوستان انگلیس آگاهانه برای زدودن نام ممسنی و قطع پیوندهای قومی و تاریخی این طوایف ، نام محمد حسنی را به تدریج در مكاتبات و اسناد دولتی جایگزین  ممسنی كرد.این روند در پاكستان پس از استقلال از  هندوستان  ، ادامه یافت.هر چند ممسنی های بلوچ به دلیل محبوبیت یكی از سرداران قدیمی آنها به نام  محمد حسن خان ، و وجود طایفه محمد حسنی در بین طوایف ممسنی ،كاربرد نام محمد حسنی به جای ممسنی را امری غیرعادی نمی دانستند.اما با توجه به اظهار نظری از  سردار شهباز خان ممسنی در باره وجه تسمیه ممسنی ، احتمالا" نامبرده كه در اواخر قرن نوزدهم  زندگی می كرد، متوجه تحریف نام ممسنی بوده است.

  واژه ممسنی نخستین بار در كتاب احسن التواریخ روملو و در فتح نامه شاه طهماسب صفوی دیده می شود. در سال 955 ه.ق/ 1548 میلادی قائدان ممسنی با القاص میرزا برادر شورشی شاه طهماسب صفوی در نزدیكی قلعه سفید جنگیدند. دگرگونی واژه مماسنی به ممسنی به استناد تاریخ گزیده و احسن التواریخ ،احتمالا در فاصله زمانی بین قرون هفتم تا دهم هجری انجام گرفته است.

  موقعیت شهر كورش در استان سغد

   سغدی ها از اقوام ایران باستان بودند.سرزمین آنها بین رودهای سیحون در شمال و جیحون در جنوب قرار داشت .بر اساس نوشته كتاب وندیداد  اوستا ، سغد بهترین جاها و سرزمین ها و دومین مكانی است كه  اهورا مزدا آفرید.در جنوب سغد ناحیه باكتریا (باختر،بلخ) قرار داشت كه مرز آن با سغد رود جیحون بود. باختر در جنوب به كوههای هندوكش ختم می شد . .منابع انگلیسی در اوایل سده ی نوزدهم محل شهر كورش و مماسن را در منطقه باختر ذكر كرده اند ، چون در آن زمان و پیش از تحقیقات گسترده بعدی در مورد جغرافیای اداری هخامنشیان ، باختر و سغد یك ساتراپ محسوب می شد.

   تاریخ دقیق فتح سغد و آسیای میانه به دست كورش بزرگ معلوم نیست. رود سیحون مرز شرقی سغد وانتهای قلمرو هخامنشی بود كه به نواحی سكونت اقوام سكایی ختم می شد.كورش به سغد اهمیت زیادی می داد. و برای حفظ مردم از حملات بیابانگردان ایرانی ،چندین شهر در آنجا ایجاد كرد. كورش در كنار مركند (سمرقند) مركز سغد ،پایتخت  تازه ای به نام خودش ایجاد كرد. نویسندگان یونانی و رومی از آن به نام  سیرو پولیس و كوروپولیس ( سیرو یا  كورو نام كورش و پلیس به معنی شهر) یاد كرده اند.گر چه كورتیوس از شهر مماسن در كنار شهركورش نام برده است ،اما در تحریر دیگری از كتابش از مدافعین شهر كورش با نام مماسن یاد كرده است. این همانندی با روایت آریان نشان می دهد كه ،مدافعان شهر كورش از ایل مماسنی بوده اند. سرزمین سغد باستانی امروزه در قلمرو كشورهای تاجیكستان و ازبكستان واقع است و تعدادی از پژوهشگران شهر كورش را با شهر كوركث در تاجیكستان یكی می دانند.

     هویت قومی مماسن ها

دیدگاههای مختلفی در مورد پیشینه نژادی ممسنی های باستانی و امروزی ارایه شده است كه خلاصه آنها  را می توان به سه گروه تقسیم كرد:

1-ممسنی ها از قوم سغد بوده اند ،كه بعدا به سیستان و استان فارس رفته اند.یكی از جهانگردان چینی كه در اواخر حكوت ساسانیان از آسیای میانه بازدید كرده است از ناحیه سغد به نام كشور سول (شول)  یاد كرده است. قدیمی ترین سند در خصوص ارتباط اقوام شول، ممسنی وسغد مربوط به همین جهانگرد است.

2- ممسنی ها از اقوام سكایی- پارتی متحد كورش در سغد بوده اند.روایات قومی ممسنی ها و تاكید به وابستگی ایشان به خاندان رستم و سكونت آنها در سیستان دلیل این فرضیه می باشد.

 3-ممسنی ها از طوایف پارسی بوده اند،كه كورش بزرگ گروهی  از انها را برای دفاع از مرزهای شرقی ایران به شهر كورش در سرزمین سغد منتقل نمود.نام طایفه مردی یكی از ده طایفه قوم پارس در نام طوایف ممسنی: دهمرده، مردان شاهی، تیرمردانی و مرزیونی باقی مانده است.به گفته كورتیوس در جنگ گوگمل ،فرماندهی سربازان پارسی ،سغدی و مردی با آریوبرزن بود.

    ممسنی ها در گزارش انگلیسی ها

     دولت استعمارگر انگلیس كه بسیاری از نواحی جهان و از جمله شبه قاره هند را تصرف كرده بود، در آغاز استقرار حكومت قاجار در ایران ، عملا از سمت  شمال غربی هندوستان كه  با حكومت محلی بلوچستان( خانات كلات ) هم مرز بود،و از سوی آب های خلیج فارس و دریای عمان  با ایران همسایه شد. تصمیم ناپلئون بناپارت به حمله به هند از طریق خاك ایران باعث شد كه دولت انگلیس در لندن و حكومت وابسته آن در هند، هیا ت هائی سیاسی به ایران اعزام نمایند و افسران اطلاعاتی انگلیس ، مسیرهایی را كه امكان پیشروی سپاهیان ناپلئون بناپارت به هند ازطریق آن امكانپذیر بود با توجه به مسیر لشكر كشی اسكندر مقدونی شناسایی نمایند.گردآوری اطلاعات مربوط به  زبان و آداب و رسوم  قبایل و اقوام نواحی مورد مطالعه، از جمله ماموریت های این افراد بود.

     ارتباط قومی طوایف متعدد  ممسنی پراكنده در منطقه وسیعی از سیستان و بلوچستان و استان فارس در جنوب ایران ، با مماسن های زمان اسكندر ، از همان آغاز توجه انگلیسی ها را جلب كرد. حفظ خاطره نبرد با اسكندر پس از گذشت هزاران سال در بین ممسنی ها،تعجب انگلیسی ها را بر انگیخت.

   سرجان ملكم سفیر اعزامی حكومت هند انگلیس به دربار فتحعلی شاه، از سال 1800م/1225ه.ق تا1810 سه بار به ایران سفر كرد تا قراردادی علیه  ناپلئون بناپارت با ایران ببندد.كاروان هدایای ملكم در اولین سفرش ،در مسیر بوشهر به شیراز مورد حمله ممسنی ها قرار گرفت.ملكم در گزارش سومین مسافرتش به تهران، در  مورد این حادثه، می نویسد:

     "آنچه افراد از ساكنان كوههائی كه از آن عبور كردیم،دیدند آنان را بر آن داشت تا داستانهای شگفت آوری كه ما راجع به طایفه ممسنی _ طایفه ای كه بر خود می بالد كه اسم و راه ورسم خود را از زمان اسكندر كبیر تا كنون دست نخورده حفظ كرده است – به آنها گفته بودیم باور كنند. " (سفرنامه سرجان ملكم ،ترجمه حسن زنگه ،ص42)

  اینگونه كه ملكم می گوید  ممسنی ها تا دو قرن پیش خاطره جنگ با اسكندر را به یاد داشته اند .به نوشته كورتیوس ، مردم سغد بعد از چندین قرن هنوز با نفرت از اسكندر یاد می كردند.شگفتا كه واژه های  روم و گجسته( ملعون) كه القاب   اسكندر مقدونی در متون پهلوی ساسانی می باشد، در نام جایهای دشت روم ، و تنگ گجستان ممسنی باقی مانده است.

    جیمز موریه عضو هیات های سیاسی انگلیس و وزیر مختار بعدی آن كشور در دربار فتحعلی شاه قاجار، اطلاعات جالب توجهی در مورد ممسنی ها جمع آوری كرده است.موریه در  دومین سفرش  به تهران كه از طریق بوشهر به شیراز صورت گرفت ،شاهد نبرد ممسنی ها با سربازان قاجار بود. توصیف او از ممسنی (Mamacenni)به شرح زیر است :

    " تعداد ممسنی ها در حال حاضر در حدود ده تا دوازده هزار خانوار است. روایت قومی متداول آنها حاكی از  این است كه از بازماندگان رستم قهرمان ایران هستند . آنها  بر اصل و نسب باستانی خود بسیار افتخار می كنند.دو طایفه اصلی آنها رستمی و زالی نام دارند.كارهای بزرگ این دو شخصیت در شاهنامه فردوسی به تفصیل بیان شده است.آنها این كتاب را با شور و شوق فراوان می خوانند و این امری عادی است كه ببینیم حتی یكی از افراد پایین ترین قشر  آنها اشعاری از شاهنامه را با شور و هیجان از بر بخواند.

   تاریخ این قوم جذابیت خاصی دارد.به استناد  روایت كویتنوس كورتیوس ،ممسنی ها  همان مردمی هستند كه مقاومتی سرسختانه  در مقابل پیشروی اسكندر در شرق از خود بروز دادند.و در حقیقت یكی از عوامل توقف پیشروی او در تركستان بودند.

     شهر آنها در نزدیكی شهر كورش در خجند واقع بود.،  ممسنی ها هرچند در شهر ها زندگی می كردند ،اما امروزه چادر نشین اند.ممسنی های باستان در تركستان(آسیای میانه) و ممسنی های امروزی   در فارس ساكنند.بعید نیست كه یكی بازمانده دیگری باشد.زیرا می دانیم كه جابجایی تمام یك قبیله از ناحیه ای به ناحیه دیگر در شرق امری متداول  است."(سفرنامه دوم جیمز موریه،ص 47،چاپ 1816 میلادی)

       موریه در مقاله ای كه در انجمن سلطنتی لندن در سال 1837 چاپ شد ،اظهار داشته كه ممسنی  ها مدعی اند از خود تاریخی دارند. گردآوری و چاپ داستان جنگ اسكندربیگ  ممسنی با شاه عباس كبیر از كارهای ارزشمند موریه است و در مجموعه داستان های او  در سال 1840م، در لندن منتشر گردید.

   چارلز ماسون ، انگلیسی دیگری است ،كه در راستای سیاست های دولت هند بریتانیا ، در سال های 1836 تا 1840 میلادی،در نواحی بلوچستان (خان نشین كلات وابسته به انگلیس درپاكستان فعلی) پنجاب و افغانستان تحقیقات گسترده ای انجام داده است ،او  در باره ممسنی های بلوچ و براهویی می نویسد :

 "شایان ذكر است كه شاخه هایی از ممسنی در استان سیستان و در تپه های لرستان در شمال غربی شیراز ساكنند.اینها دارای ریشه مشتركی می باشند. لازم به یادآوری است كه نام ممسنی بسیار قدیمی است و همان ایل نیرومندی هستند كه در باختر شمالی با اسكندر جنگیدند. " (سفرنامه ماسون،ص 340 )

       بارون دوبد نایب اول سفارت  روسیه تزاری در تهران ،كه به دنبال شناسایی طوایف و اقوام جنوب و غرب ایران بوده و همزمان به بررسی مسیر حركت اسكندر و تیمور پرداخت ، در سال 1257 ه.ق از ممسنی بازدید  کرد .نامبرده به  هم نژادی ممسنی ها ی زمان اسكندر و دوره قاجار، اشاره نموده است:

    " كینتوس كورتیوس از مردمی به نام ممسنی یاد می كند كه مدتی با شجاعت در برابر حمله لشكریان اسكندر به باختر در نزدیكی مركنده [سمرقندكنونی] ایستادگی كردند.هرچند مسافت زیادی میان قوم بالا و طایفه ممسنی مورد نظر ما وجود دارد، هیچ بعید نیست ممسنیهای فعلی در زمانهای دور جزیی از این قوم بوده اند.اگر جریان مهاجرت نژاد زند را در نظر بگیریم كه از شمال خاور به جنوب باختر بوده ، مثلا از آسیای میانه به خلیج فارس آمده اند ،پس محتمل است كه بخشی از ممسنیها به این مهاجرت عمومی پیوسته باشند ،و در همان حال بدنه اصلی قوم در چراگاههای پیشین باقی مانده و یا پشت دیوار شهر های این ناحیه سكنی گزیده اند." (سفرنامه خوزستان و لرستان ،ترجمه آریا،ص171 )

خلاصه ای از گزارش رسمی دولت هند بریتانیا در مورد ایل  ممسنی بلوچ در 100 سال پیش

      محمد حسنی ها كه عمو ما به ممسنی  ها مشهوراند ،قبیله مهمی هستند،و به عنوان شجاع ترین قبیله بلوچ معروف اند. آنها در سیستان در كوههای لرستان و در دره مشكی بلوچستان زندگی می كنند.و در تمامی ناحیه غرب بلوچستان از شررود به جنوب تا مالار و غرب پنجگور و در تمام ناحیه نوشكی ،چاگی ،و سنجرانی از راس كوه كامران تا سیستان ساكن اند. ممسنی های این ناحیه خودرا از ممسنی های لر می دانند ،آنهایی كه به گفته لرد كرزن در ناحیه كازرون و شولستان فارس ساكنند و افتخار می كنند كه از نسل رستم اند واز  سیستان آمده اند.

در سال 1901 تعداد ممسنی های جهلوان حدود 52751 نفر سرشماری گردید. ایل ممسنی ناحیه جهلوان شامل طواِِِِیف زیر است:

   كرمعلی زئی ،مزار زئی،كچی زئی، غازیخان زئی، شیروزئی، هارونی، شهدادز ئی، سمالی، زنگیانی، یوسفی حسینی، جنگی زئی، دلشادزئی، بنگول زئی، نندوانی، چاكرزئی، بجارزئی، چنروانی، سبازئی، فقیرزئی، سیاهی زئی، درك زئی، شاهوزئی، كهرایئ، مندوزئی، كلاغانی

طوایف ایل  ممسنی ناحیه چاگی

  دهمرده، درک زئی ،دستك زئی، حاجی زئی ،هارونی، ایدوزئی، كهرائی، کیازئی، لوهارزئی، مندوزئی، مردان شاهی، شاهگ زئی، شیخ حسینی، سیاهی زئی، سبازئی، سلیمان زئی و یاگی زئی.

    مركز سران ممسنی قلعه جبری می باشد و در حال حاضر تابع رستم خان ممسنی هستند.هارونی ها،مزار زئی و شهداد زئی در تپه های شوراب و گدار و بقیه در  ناحیه میرواری و دره رخشان و خاران به سر می برند.ده مرده ها ساكن دالبندین اند.

      ممسنی ها قبیله نیرومندی بودند كه در باختر شمالی  با اسكندر جنگیدند.گفته می شود آنها به نوشیروانی های خاران وابسته اند، و هر دو مدعی اند از ممسنی های لر منشعب شده اند. سران نوشیروانی از دیرباز به ارزش ارتباط با محمد حسنی ها پی برده اند. چون عباس خان سوم سردار نوشیروانی با دختر رستم خان رییس وقت ممسنی ها ازدواج كرد و سر نوروزخان با خواهر رستم خان دیگری كه رییس فعلی ممسنی ها می باشد ازدواج كرده است.این وابستگی ها مستحكم شده است ، بنحویكه نوشیروانی ها همیشه مراقبند كه از ممسنی های خاران در نزاع با همسایگانشان حمایت كنند.

    میر مزار ممسنی ،رییس تیره مزار زئی از جنگجویان بزرگی بود كه همراه میر نصیر خان به احمد شاه ابدالی هنگام تصرف دهلی كمك كردند. هارونی ها (12710 نفر) طایفه مهمی از ممسنی ها ،در سوراب،گدار و دشت گوران  زمین های كشاورزی دارند.سلطان محمد هارونی در بین بزرگان منطقه جهلوان ، شخصیت برجسته ای می باشد. شیخ حسینی ها بازماندگان شخص مقدسی به نام شیخ حسین اند كه مزارش در شهر نوشكی است.

*پژوهشگر و استاد دانشگاه
 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
چون دختر ایل زن به زیبایی نیست زیباست ولی فکر خودآرایی نیست در چابکـــــی و سوارکــــاری مردی همتای ‌زن ‌و ‌دختر‌ممسنی نیست -------------- گو لا له كو نا بالغه نه وقت حاله ئی دو شو نديدمش تی خوم دوساله . چه خشه سوار وابی بری و مالش بوس كنی گلَُپَلِش زر چشم كالش . پهلله سرخی شلال سر بر گ شونت تا پنج تير چاك نبره كس نی بسونه . ----------------------------- روز برفی تش بلیطی تو گلی یایش وخیر کنج چاله کتر سه و خلخلی یایش وخیر گرده و گلگ تکو شلشلی یایش وخیر او متیلل نصف شو کشک خردن زر جلی یایش وخیر
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    مشکل امروز شما چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 630
  • کل نظرات : 145
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 575
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 74
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 273
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 544
  • بازدید ماه : 1,923
  • بازدید سال : 33,497
  • بازدید کلی : 1,389,956
  • کدهای اختصاصی